۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

فَروَردینگان جشن زنده يادان«فرودگ»



در جشن فروردینگان که امروزه بیشتر به جشن «فرودگ» معروف است، زرتشتیان در همه مناطق زرتشتي نشين ايران برمزار درگذشتگان خود  می‌روند و برای خشنودی روان‌ و فروهر آنان نيايش مي‌كنند و عود و کندر و بوي خوش برآتش مي‌نهند.
 فروردینگان درشمارجشن‌هايي است كه از عمومیت و اهمیت زیادی برخوردار بودند و تا امروز اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده‌اند، روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز می‌گویند. فروردین به معنای «فروهرها» و ماه فروردین اصلاً ماه فروهرها و این جشن در نكوداشت فروهرهاست. فروهر (Frawahr) که صورت اوستایی آن فروشی (Fravashi) و صورت فارسی باستان آن فرورتی (Fra-vrti-) است. فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که روح محافظ اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی« او تأثیر نمی‌گذارد و فقط وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش رنج می‌برد. به عبارت دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می‌آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری می‌کنند. 

جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده است، چون عقیده بر این است که در این ایام سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های سابق خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشی‌ها با رضایت خاطر به جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.
 در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت این موجودات مینوی و در بعدی گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان زرتشتیان، به خصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار می‌شود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (احتمالاً از فروردگ، «فرورد» صورت فارسی فروشی) معروف است، زرتشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زرتشتیان) می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار می‌گذارند. لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه،‌ انجیر خشک، خرما، توت.رکیبات لرک به مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتما به آن اضافه می‌شود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگ گیران)، لرک را داخل تور بسته‌بندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع می‌کنند. فرودگ یا فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زرتشتی، آیین‌های سوگواری به شکل هايی که می‌شناسیم وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.
منبع ویکی پدیا

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

ماهی قرمز در سفر ه هفت سین ایرانی جایی ندارد

تجارت ماهی قرمز مدت هاست که در دوره زمانی ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین شکل میگیرد تجارتی که محصول آن هیچ ریشه ای در تاریخ باستانی عید نوروز ایرانی ندارد .
۸۰ سال پیش به همراه ورودچای به ایران ماهی قرمز نیز که سمبل عید چینی ست به سفره های هفت سین مراسم عید نوروز ما وارد شد غافل از اینکه در عید چینی ماهی قرمز را رها میکنند تا زندگی جریان یابد و ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین میکنیم تا همزمان با رشد سبزه های سفره هایمان و باروری زمین هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیک تر کنیم .

جالب است بدانید در هیچ کدام از مراسم سنتی مان در مورد نوروز ماهی قرمز جایگاهی ندارد در میان رسوم زرتشتی در سفره عید انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب مقدس رها میشود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. اگر ایرانی ها می دانستند که ماهی قرمز هیچ ریشه تاریخی در سفره هفت سین ندارد به جای پرداخت برای خرید و قتل ماهی های قرمز به بهانه عید، سیب قرمز یا انار را در آب رهامیکردند که ریشه در تاریخ این دیار دارد .
  هر سال ایام عید ۵ میلیون قطعه ماهی میمیرند. ۵ میلیون قطعه ماهی قرمز به خاطر رنگ و لعاب سفره هفت سین، به خاطر هیچ و عجیب نیست اگر بدانیم در صورتیکه ایرانی ها از خرید ماهی قرمز منصرف شوند این تجارت سیاه روزی پایان خواهد یافت. عجیب نیست اگر باور کنیم سیب سرخ یا انار همان سرخی هفت سین ایرانی ست که ریشه در تاریخ چند هزار ساله سنت ما دارد .
  عجیب نیست اگر تابلوی معروف هفت سین کمال الملک را در کاخ گلستان به تماشا بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را میان سفره هفت سینش طراحی و نقاشی نکرده است .
  ماهی قرمز در سفر ه هفت سین ایرانی جایی ندارد.
منوچهر ارغوانی -هماروز

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

تاریخ را آنگونه که بوده بخوانیم در روز 17 دی ماه 1314 چه گذشت و پروین اعتصامی چی سرود برای چنین روزی و برای ثبت آن در تاریخ »

رضا شاه پهلوی در 17 دی ماه 1314 کشف حجاب را رسما اعلام کرد و در مراسمی که در جشن پایان تحصیلی دختران در دانش سرای مقدماتی تهران بر گزار شد چنین سخن گفت:
«بی نهایت مسرورم که می بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی برده­اند،
همانطور که خانم تربیــت اشاره نمودند، زنهای این کشـــــــور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعــــداد و لیـــاقت ذاتی خود را بــروز دهند بلکه باید بگویم که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می رونـــد علاوه بر امتیـــاز برجستـــه مادری که دارا می باشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.
مــــا نباید از نظر دور بــداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمی­آمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمی شد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمی آمدند، خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه می افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند.
من میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمی خواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.
من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.
ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.
شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده­اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه­ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده­ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانم های دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمائید و از تجمل و اسراف بپرهیزید.»
 
سعادت آتیه در دست شماست 

بر اساس بخشی از سخنان رضا شاه، پروین اعتصامی شعر گنج عفت  « زن در ایران » را سروده است و اگر دقت کنید شروع این سروده با بخشی از سخنان رضا شاه آغاز می شود.
زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود          پیــــشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشــــــانی نبود
زندگی و ‌مــــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت          زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود
کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد          کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود
در عدالتخانـــــه‌ی انصاف، زن شاهـــد نداشت         در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود
دادخواهیهـــــای زن می‌مانــد عمری بی‌جواب         آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود
بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک        در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود
از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی        ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود
نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان می‌داشتند         این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود
زن کجــا بافنــده می‌شــد بی‌نخ و دوک هنـــر        خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود
میـــوه‌های دکّـــه‌ی دانش فراوان بــــود ، لیک        بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود
در قفـــــــس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان       در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود
بهـــــــر زن، تقلیـــد تیه فتنه و چـــــاه بلاست        زیـــــــرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنـــگ از علم می‌بایست شــــرط برتری         بـــــــــا زمـــــــرّد یاره و لعل بـــــــدخشانی نبود
جلوه‌ی‌صد‌‌پرنیان ،‌ چون‌یک قبای‌ساده نـیست        عـزت از شایستگی بود، از هوســــــرانی نبود
ارزش پوشنده، کفش و‌ جامــــــه را‌ ارزنده کرد         قــــدر و پستی، با گـــرانی و بـــــه ارزانی نبود
ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند         گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن        زیـــــــور و زر، پــــرده‌پـــــوشِ عیب نادانی نبود
عیب‌ها را جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و بــس        جامـــــــه‌ی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود
زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک        پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود
زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد        وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود
اهـــرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــــان       زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود
پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج        تـــــوشه‌ای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود
چشم و دل ر ا پـــرده می‌بایست، امـا از عفاف       چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار        ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود
شه‌نمی‌شد گر‌در این گمگشتـــه کشتی‌ناخدای     ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود
بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید      مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود
 

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

زبان و خط اوستایی


زبان اوستایی یکی از زبان های کهن شاخه ی ایرانی خانواده ی زبان های هند و ایرانی (آریایی) است.که خود شعبه ای از زبان های هند و اروپایی یه شمار می آید.یکی از کهن ترین زبان های هند و ایرانی که سند نوشتاری از آنها در دست است؛ زبان اوستایی است که  در طول یکصدو پنجاه سال اخیر ،نه تنها توجه ایران شناسان ،بلکه در مقیاس وسیع تر ،نظ دانشمندان پژوهنده ی زبان های هند و اروپایی را به خود معطوف داشته است.سرزمین مادر و پایگاه اصلی قبایل هند و ایرانی  به احتمال زیاد،خطه ی آسیای میانه بوده است.تقسیم این قبایل به شعبه های هندی و ایرانی، ناشی از کوچهای پی در پی آنان بود.نخستین بار گروهی از آنها از راه افغانستان امروزی به سوی هند کوچ کردند(قبایل هندی)و پس از آن ها قبایلی که در آسیای میانه باقی مانده بودند،به سوی سرزمین های ایران و افغانستان کنونی کوچیدند(قبایل ایرانی)1.زیستگاه جدید قبایل ایرانی از کوه های قفقاز و صحراهای آسیای میانه در شمال تا کرانه های دریای عمان و خلیج فارس در جنوب و از افغانستان و بخشی از فلات پامیر و دهانه ی رود سند در خاور تا سرزمین های میان رودان (بین النهرین)در باخترامتداد می یافت و طبعن انگیزه ی پدید آمدن گویش های گوناگون می شدکه سپس مراحل تکامل را طی می کردو به گونه ی زبان های کامل مستقل در نمی آمد.از برخی از این گویش ها هیچ آگاهی نداریم واز برخی دیگر (که زبان های مادی و سکایی را پدید آوردند)تنها رد پایی در نام های خاص کسان و جاها و سرزمین ها بر جا مانده است که زبانهای دیگر از آنها به عاریت گرفته اند.تنها از دو زبان ایرانی کهن ،نوشتارهایی به دست ما رسیده است:اوستایی و پارسی باستان.یکی از این دو زبان در سنگ نبشسته هایی به خط میخی از "داریوش یکم"،"خشایار شا"و دیگر شاهان ایرانی سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد بر جا مانده است.زبان این سنگ نبشته ها،زبان مادری(بومی)این شاهان بودکه از سرزمین پارس(فارس کنونی)برخاسته بودندو از این رو،این زبان به درستی "پارسی باستان"نام گرفته است.مدرک های باز مانده از زبان پارسی باستان که از روزگار رواج این زبان به دست ما رسیده ،البته بسیار ارزشمند است؛اما متاسفانه این نوشتارها فراوان نیست.زبان دیگر ایرانی کهن که موضوع این گفتار است،تنها از راه بخش های بر جا مانده ی کتاب"اوستا"به دست ما رسیده که مجموعه ای است از متن های دینی و یادگار های اساطیر باستانی ایرانیان.کهنگی دست نویس های کنونی اوستا از سده های سیزدهم تا چهاردهم میلادی بیشتر نیست2.اوستا در آغاز راه درازی را به عنوان یک اثر گفتاری- شنیداری پیمود تا به گونه ی دست نویس سنتی در آمد.تعیین نقطه ی آغاز این سنت دشوار است و بنابراین کتاب به طور قرار دادی "زبان اوستای"یا "زبان اوستایی"نامیده می شود.زبان اوستایی تا آنجا که از پژو هش های زبان شناسان و اوستا شناسان بر می آید،زبان رایج در یکی از سرزمین های خاوری ایران زمین بوده است؛اما قرینه و مدرکی در دست نیست که به موجب آن بتوانیم بگوییم این زبان دقیقن در کدام یک از نواحی خاوری ایران و در چه زمانی  رواج داشته است.از این زبان هیچ اثر دیگری جز اوستا در دست نیست و شیوه ی نگارش و چگونگی زبان همین بخش های اوستای باز مانده نیز هماهنگی کامل نداردو نشان می دهد که در زمان های گوناگون نوشته شده است."گاهان پنج گانه ی زرتشت "
،کهن ترین بخش کتاب و نمایشگر قدیم ترین گویش زبان اوستایی است.دیگر بخش های اوستا،زبان و گویشی به نسبت نوتر دارندکه در سنجش با زبان گاهان کاملن چشم گیر است.نویسندگان بعدی،گهگاه پاره هایی از بخش های پسین اوستا را نیز به روش گاهان نوشته اند که از دیگرقسمت ها باز شناختنی است.زبان های کهن ایرانی –که زبان اوستایی یکی از شاخص ترین آنهاست – با زبان های کهن هندوستان،بویژه با زبان "سنسکریت"که سرودهای"ودا"3 –کهن ترین نامه ی بازمانده از هندوان باستان- بدان نوشته شده است،همانندیهای بسیار دارند.اوستا در اواخر دوره ی ساسانیان به خط ویژه ای که برای نوشتن آن اختراع شد،به نگارش در آمد.در آن روزگار چندین خط برای نگارش زبان پارسی میانه (پهلوی)بکار می رفت که هر یک نام و کاربردی جداگانه داشت.
رایج ترین و همگانی ترین این خط ها "آم دبیره"یا"هام دبیره"بود که برای نمایش همه ی حرف های آوایی و بی آوای زبان ،تنها سیزده نشانه داشت و چنین خط ناقصی به هیچ روی نمی توانست سرودهای کهن و مقدس دینی را- که بنا به اعتقاد مزدا پرستان باید دقیقن به صورت اصلی آنها تلفظ و خوانده شود –ثبت و ضبط کند.از این رو کارشناسان خط و زبان و دانشوران و فرهیختگان زمان،به چاره اندیشی نشستند و از روی خط "آم دبیره"خط نویی پدید آوردند که همه ی دقیقه های آواشناسی در آن بکار رفته است و تا امروز یکی از کامل ترین خط های جهان بشمار می آید.این خط را از آن رو که تنها برای نگارش متنهای دینی(اوستا)بکار می رفت،"دین دبیره"یا"دین دبیری"نامیدند و علاوه برمتن اوستا،بعدها متنهای"پازند"(گزارش دوباره ی اوستا)را نیز بدان نوشتند.

 --------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پا نویس
1-گیرشمن تاریخ مهاجرت قبایل هندی را از آغاز هزاره ی دوم پیش از میلاد و کوچ ایرانیان را یک هزاره پس از آن می داند.
2-کهن ترین دست نویس یکی از بخش های اوستا متعلق به سال 1278ب.م.است
3- ابن الندیم در کتاب "الفهرست"شرحی از خط های رایج در روزگار ساسانیان آورده است

منبع:جلد  1 اوستا کهن ترین سروده های ایرانیان ص19-20-21-23
گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه

۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

پیشینه ی نوروز و سفره ی هفت سین

جشن نوروز از نخستين روز بهار همراه با شكوفه‌ي درختان و سرسبزی نهاد (طبيعت، Nature) و شادی آغاز می‌شود. برابر با گفته‌ي باستان شناسان، در گذشته اين جشن يك ماه به درازا مي‌كشيد ولي امروز تا جشن سيزده دنبال مي‌شود.
جشن نوروز را بسياری از بزرگان جهان باشكوه ترين جشن گيتي ناميده‌اند و بزرگترين جشن مردمي ايرانيان است  كه از روزگاران بسيار دور براي ما به يادگار مانده است و بنياد ميتُخت (اسطوره، Myth) آن را به جمشيد شاه پيشدادي پيوند مي‌دهند، همچنانكه اين جشن تا امروز به نام جشن نوروز جمشيدی آوازه مند است.
‌گويند به زمان جمشيد شاه سرما و توفان بزرگی ايرانويچ را فرا می‌گيرد و در پايان سال سوم، در آغاز بهار سرما و توفان به پايان می‌رسد و به شادی آن، جشن بزرگی برپا می كنند، كه جشن نوروز می‌نامند.
داستان ديگری چنين می‌گويد: جمشيد شاه پس از يك زنجيره بهسازي‌هاي چپيره‌اي (اجتماعى) بر تخت زرين نشست و دوري (فاصله) ميان دماوند تا بابل را در يك روز پيمود و آن روز، روز هرمزد از فروردين ماه بود. چون مردم اين شگفتى را از وى بديدند، جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.
جشن نوروز پر بار از فرزانش كهن ايراني است و هنوز جای بسيار برای كاوش دارد و هرچه گفته شود كم است. اگر به گذشته باز گرديم و آيين‌هاي فراموش شده‌اي همچون بابا نوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجي فيروز)، پنجه يا بهيزك و... را نيز به آن بيافزاييم، خواهيم ديد كه جشن نوروز بسيار گسترده‌تر از آن چيزي است كه امروز هست.
جشن نوروز با همه‌ي دشمنی‌هايی كه در درازاي زمان ديده و می‌بيند، هنوز استوار و پا برجا خود را به رخ جشن های جهان مي‌كشد.
 
سبزه يا ششه:
ايرانيان باستان ده روز مانده به جشن نوروز، به انگيزه‌ي فراوانی در سال نو، سه سينی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت = پندار نيك، هوخت = گفتار نيك و هوورشت = كردار نيك، می كاشتند. رنگ سبز آنان، رنگ پاترمی (ملی) ايرانيان و كيش زرتشت است كه نماد امرداد امشاسپند "بی مرگی و جاودانگی" است و آن را مايه‌ي بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند.
همچنين در گذشته ايرانيان باستان دانه‌‌هاي گندم، جو، برنج، لوبيا، ميچوك (عدس)، ارزن، نخود، كنجد، باسمر (باقلا)، كاجيله، بلال، و ماش به شماره‌ دوازده ماه را در ستون‌هايی از خشت خام بر مي‌آوردند كه باليدن هر يك را به شگون نيك مي‌گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در سال نو مايه‌ي فزوني و باروری خواهد بود.
 
انديشه و فرزانش خانه تكاني:
ايرانيان باستان و زرتشتيان امروز بر اين باور هستند كه فروَهر مردگان {ريشه‌ واژه‌ي فروردين} در اين روز‌ها براي سركشي بازماندگان خود به زمين فرود مي‌آيند و اگر خانه را پاكيزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببينند، شادمند مي‌شوند و برای باز ماندگان خود نيايش مي‌كنند و گر نه، اندوهگين و افسرده باز مي‌گردند.
با خانه تكاني، كاشانه‌ي خود را برای برگزاری باشكوه تر جشن نوروز از بيرون و درون پاكيزه، آماده و آراسته می‌كنند. خانه تكانی همچنين نشان از فرزانش كهن ايرانی دارد كه می‌گويد در پی آشفتگی، آراستگی و پاكيزگی می آيد.
همه‌ي خانه برای پاكيزگي زير و رو مي‌شد، چيزهاي كهنه را به دور مي‌ريختند و در آن ميان شكستن كوزه را كه جايگاه آلودگي‌ها و اندوه‌های يك ساله بود بايسته مي‌دانستند. ياد آوری می‌شود كه آيين شكستن كوزه در جشن چهارشنبه سوری هم انجام می‌شود.
 
هفت سين:
يكي ديگر از آيين و پيك نوروزی سفره‌ي‌ هفت سين است كه شمار آن از هفت امشاسپندان آيين زرتشت سرچشمه مي‌گیرد. دكتر بهرام فره وشی در جهان فروری، ريشه‌ي واژه‌ي هفت سين را از چيدن "هفت سينی" بر خوان نوروزی مي‌داند كه به آن هفت سينی مي‌گفتند و با  گذشت زمان و افتادن "ي" پاياني آن به گونه هفت سين در آمده. به گفته‌ي او هنوز هم در برخي از روستاهای ايران اين سفره را، سفره‌ي‌ هفت سينی مي‌ گويند.
دكتر بهرام فره وشی در جهان فروری، ريشه واژه هفت سين را از چيدن "هفت سينی" بر خوان نوروزی مي‌داند كه به آن هفت سينی مي ‌گفتند، كه هفت خوراكی را در سينی می‌گذاشتند! با  گذشت زمان و افتادن "ي" پاياني آن به گونه هفت سين در آمد. به گفته دكتر بهرام فره وشی هنوز هم در برخي از روستاهای ايران اين سفره را، سفره‌ هفت سينی مي‌ گويند.
درباره چيدن هفت سين نوشتار زير را از دكتر ناصر انقطاع بخوانيد:
پنج ویژگی و نکته ی در خور نگرش درباره ی هفت سین های باستانی و کهن که از زمان باستان تا امروز ، از سوی نیاکان ما ، بر خوان نوروزی می نهادند این است.
1-نام آنها پارسی باشد 2- با حرف سین آغاز شود 3 – دارای ریشه گیاهی باشند 4- خوردنی باشد 5 – نام انها از واژه های ترکیبی ساخته نشده باشد.
با این نگرش سیب ، سیر ، سماغ ، سرکه ، سمنو ، سبزی یا سبزه و سنجد  هفت سینی هستند که همه دارای این ویزگی می باشند.


چيزهايي که روی سفره‌ي‌ هفت سين می چينند بدين شمارند:
سير  : نماد اورمزد
سماك (سماغ): چاشنی زندگی فرشته بهمن و نماد باران
 ششه يا سبزه: نماد پندار نيك، گفتار نيك، و كردار نيک فرشته اردیبهشت
سمنو: مايه‌ي سرشته (خمير)، نماد خوبی برای زايش و باروری گياهان به ميانجي فروَهران فرشته شهریور
سيب سرخ: نماد سپندارمد امشاسپند، فروتنی و مهر و شيدايي
سنجد: فرشته خورداد سرچشمه‌ي دلدادگی و باروری و زايندگى
سركه:  گندزدایی و پاكيزگی فرشته امرداد نماد جاودانگی

  البته غیر از این گیاهان و میوه هاى سفره نشین، خوان نوروزى اجزاى دیگرى هم داشته است که بدین معنی می باشد

آب: نماد خورداد امشاسپند، تندرستی، رسائي
نسك (كتاب) سپند (مقدس، saint): نماد اهورامزدا {بر پايه‌ي باور هر كسی، زرتشتيان: گات‌ها، يهو‌يان: تورات، مسلمانان: قران، مسيحيان: انجيل و برخی حافظ و...}
آفرينگان یا آتشدان یا امروزه شماله (شمع) و شماله‌دان (شمعدان): نماد ارديبهشت امشاسپند، راستی، پاکی و روشنايی
شير و تخم مرغ: نماد وهمن امشاسپند، پندار نیک و نوزايی
اسپند و آويشن: نماد تندرستی و فرخندگي
نارنج: نماد گوی زمين و گردی آن
گلاب: نماد آب ريزان يا آب پاشان
آينه: نماد درخشندگي
انار: نماد پارسايی و پاكي


نشان سالگشت (تحويل سال):
بر سفره‌ي هفت سين تخم‌ مرغ را روي آينه مي‌گذارند يا برگ سبز و نارنج را در كاسه‌ي آب مي‌اندازند و گويند هنگام سالگشت تخم مرغ يا برگ سبز و نارنج تكان خواهند خورد.
ميتُخت (اسطوره، Myth) زيبا و كهن و پر از فرزانش ايرانی درباره‌ي اين تكان چنين می‌گويد: گويند در ميان درياي بيكران، يك ماهي شناور است كه گاوي را بر پشت دارد و زمين بر شاخ گاو نهاده شده است. به هنگام سالگشت گاو زمين را از يك شاخ به شاخ ديگر مي‌اندازد و همين مايه‌ي لرزش زمين می‌شود و در پی آن تخم ‌مرغي كه روي آينه گذاشته‌اند يا برگ سبز و نارنجي كه در كاسه‌ي آب انداخته‌اند، مي‌چرخد.
 
برگزاری جشن نوروز:
زرتشتيان و یا ایرانیان کهن د‌ر نخستين بامداد نوروز در كنار چهارچوب پايين در ورودی خانه اندكی آويشن مي‌ريزند كه نشان برپايی جشن در آن خانه است.
زرتشتيان در نخستين روز سال نو به نيايشگاه مكان زندگی خود می‌روند تا سال نو را با همبستگی با يكديگر و نيايش به درگاه اهورامزدا آغاز نمايند و سپس مانند هر ايرانی ديگر به ديدار بزرگان، خويشاوندان و آشنايان مي‌روند.

جشن نوروز و سال نو 3750 زرتشتيان(1391 خورشیدی) فرخنده باد و شاد و پيروز باشيد!
http://hamazoor.ir/persian/index.php?option=com_content&task=view&id=2244&Itemid=155

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

جامعه زرتشتیان ایران چه آینده‌ای دارد؟

ریچارد فولتز ایران‌شناس آمریکایی‌تبار کانادایی که کتاب‌ها و مقالات گوناگونی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران دارد، نوشتاری جدید با عنوان «زرتشتیان ایران، چه آینده‌ای در زادبوم خود خواهند داشت؟» منتشر کرده که در شماره تازه (۶۵:۱) فصلنامه «نشریه خاورمیانه» (The Middle East Journal) به چاپ رسیده‌است.

این ایران‌شناس باسابقه که خود سفرهای مختلفی به میان جامعه زرتشتیان ایران کرده‌است در مورد گذشته و آینده اقلیت ۲۰ هزار نفری زرتشتیان در ایران امروز می‌نویسد.

بخش‌ها و چکیده‌هایی از این مقاله را با هم می‌خوانیم:
دین زرتشت که پیرامون ۳۰۰۰ سال پیش در میان مردمان ایرانی‌تبار ظهور یافت دین اصلی و ملی ایرانیان تا پیش از حمله اعراب در سده هفتم میلادی بود.

تغییر دین ایرانیان برخلاف باور بسیاری، پدیده‌ای یک‌باره و یک‌پارچه نبود بلکه سده‌های متمادی به درازا کشید و در پی فشارهای اجتماعی و مالی و محدودیت‌هایی که حکومت‌ها بر زرتشتیان ایجاد می‌کردند به مرور بر شمار زرتشتیانی که دین خود را رها می‌کردند افزوده شد.

این روند هم‌چنان ادامه یافت به طوری‌که در سده دهم میلادی تخمیناً ۸۰ درصد از مردم شهرهای ایران مسلمان شده‌بودند.

روند گرویدن به اسلام در روستاها هم پس از آن هم‌چنان ادامه یافت تا جایی که امروزه تنها شمار اندکی از روستاهای زرتشتی در اطراف یزد و کرمان باقی مانده‌اند.

در پی سده‌ها جزیه گرفتن از سوی مسلمانان، در قرن نوزدهم وضعیت معیشتی زرتشتیان تا اندازه‌ای وخیم شد که پارسیان هند، یعنی ایرانیان زرتشتی که در زمان حمله اعراب به هندوستان مهاجرت کرده‌بودند، آغاز به کمک مالی به هم‌کیشان خود در ایران کردند و برای آن‌ها مدرسه و بیمارستان ساختند.

با افزایش فشارها بر ناصرالدین‌شاه قاجار، وی سرانجام در سال ۱۸۸۲ جزیه که نوعی از مالیات‌های ویژه غیرمسلمانان است را برای زرتشتیان ملغی اعلام کرد.

«احترامی گم شده»

ریچارد فولتز در مقاله خود ادامه می‌دهد:
زرتشتیان ایران همواره مورد اذیت و آزار هم‌وطنان مسلمان خود قرار داشته‌اند. به غیر از برخوردار بودن از حق و حقوق کمتر در قانون اسلامی، در زندگی روزمره هم آن‌ها را ناچار کرده‌بودند تا لباس جدایی بپوشند تا بتوان آن‌ها را از دیگران تشخیص داد. مانند اقلیت‌های دیگر به زرتشتیان نیز در ایران اجازه سوار شدن بر اسب داده نمی‌شد، زیرا اسب‌سواری نشانه ثروت و اشرافیت بود و به زرتشتیان تنها اجازه داده می‌شد سوار خر بشوند.

صفویان در زمان خود گروه‌های مختلفی از زرتشتیان را به اجبار مسلمان کردند و با حمله افغان این روند شدت گرفت. گزارش جهانگردان اروپایی که در دوره‌های مختلف از ایران دیدار کرده‌اند بیانگر این است که زرتشتیان در ایران در بدبختی و فقر زیادی زندگی می‌کردند.

در اوایل سده بیستم روشنفکران زرتشتی در پیشبرد جنبش مشروطه شرکت داشتند و در نخستین مجلس ایران که در سال ۱۹۰۶ تشکیل شد دارای نماینده شدند.

با برآمدن رضا شاه پهلوی، احترام به میراث زرتشتی ایران نیز بخشی از ایدئولوژی ملی‌گرایی دولتی شد و در همان سال‌ها نیز افزایش قیمت زمین‌های روستایی باعث بدرآمدن اقلیت زرتشتی از چنبره قفر و تهیدستی گشت.

اما در کلیت خود، می‌توان گفت که وضعیت زرتشتیان در این دوره و در سراسر قرن بیستم از نظر آموزش، شهرنشینی و درآمد، رو به بهبود داشته‌است.

انقلاب ۱۹۷۹ اما آزار و اذیت در جامعه را برای زرتشتیان، به خصوص در سال‌های اولیه پس از انقلاب، بازگرداند.
 روح‌الله خمینی، رهبر روحانی این انقلاب، دین زرتشت را «فرقه‌ای کهنه» نامید و برای اشاره به پیروان این دین از عبارت‌هایی چون «آتش‌پرستان مرتجع» و «گبر» استفاده کرد.

مسلمانان ایرانی که با این نطق‌ها گستاخ شده‌بودند به مصادره دارایی‌های زرتشتیان پرداخته و احترام ظاهری که جامعه در دوران پهلوی برای زرتشتیان قائل شده‌بود نیز به سرعت از میان رفت.

از سوی دیگر، اما، جامعه زرتشتیان از نظر قانون اساسی به‌رسمیت شناخته شدند و حق برخورداری از نماینده در مجلس هم برای آن‌ها حفظ شد هرچند قوانین اسلامی حق و حقوق کمتری برای آن‌ها نسبت به مسلمانان قائل است.

جوانان زرتشتی و دیگر اقلیت‌ها در ایران قانوناً آزادند تا در محیط خصوصی مشروبات الکلی مصرف کرده و میهمانی‌های مختلط داشته‌باشند، حقی که جوانان مسلمان در ایران از آن برخوردار نیستند.

البته این حقوق هم برای زرتشتیان به درستی رعایت نمی‌شود و کار روزمره نماینده‌های زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی عمدتاً تشکیل شده‌است از نامه‌نگاری برای رسیدگی به موارد مزاحمت مأموران برای زرتشتیانی که جشن می‌گیرند یا مشروباتی همراه داشته‌اند و مسائلی چون پس ندادن اموال مصادره شده زرتشتیان بعد از سالیان سال.

دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده زرتشتیان در مجلس که خود را بیشتر «وکیل جامعه زرتشتی» می‌نامد تا نماینده، ناچار شد در اوایل سال ۲۰۰۹ در میان نامه‌های فراوانی که به مسئولان می‌نوشت نامه‌ای نیز در اعتراض به توهین به نشانه‌های دین زرتشتی بنویسد.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن سال، پخش فیلمی را تأیید کرد که در آن نشان فروهر که از نشان‌های مقدس زردشتی است بر روی لباس یک تبهکار دوخته شده‌بود.

مهاجرت؛ انقراض یا گسترش؟

ریچارد فولتز در ادامه مقاله خود می‌نویسد که فشارهای اجتماعی بر زرتشتیان از یک‌سو و قوانین آسان‌تری که غرب برای مهاجرت آنان نسبت به ایرانیان مسلمان قائل شده، نصف شدن جمعیت زرتشتیان ایران از دهه هفتاد به‌این‌سو را در پی داشته‌است.

وی می‌افزاید: ازدواج میان زرتشتیان و مسلمانان افزایش یافته و برابر با قانون، فرزندان این ازدواج‌ها مسلمان شناخته می‌شوند. از سوی دیگر بیشتر خانواده‌های زرتشتی تنها یک فرزند دارند که با این روند، جمعیت بیست‌هزار نفری آنها در ایران در نسل بعدی نیز نصف خواهد شد.

اما روند دیگری هم در ایران در جریان است که به خاطر خطرهای موجود، همگی ترجیح می‌دهند در مورد آن سکوت کنند. این روند مربوط است به شمار زیادی از ایرانیان مسلمان که به دین زرتشت می‌گروند.

روند گرویدن به آیین زرتشت در جنوب کالیفرنیا نمود بارزی دارد اما در ایران با این‌که در خفا انجام می‌شود تعداد قابل توجهی را در بر می‌گیرد. مرکز «نوزرتشتی‌های» ایرانی در جهان غرب در لس‌آنجلس قرار گرفته و گرویدگانی چون علی‌اکبر جعفری، در این شهر فعالانه به اشاعه این دین و جذب نوکیشان اهتمام دارند.

گرایش دوباره ایرانیان به دین زرتشت که در نیمه نخست قرن بیستم تعداد کمی چون صادق هدایت، نویسنده ایرانی، را به خود جلب می‌کرد امروزه در واکنش به استقرار حکومت اسلامی، روندی قابل توجه شده به طوری‌که ایرانیان در تبعید، حتی از جمعیتی «سه میلیونی» از «نوزرتشتیان» و مردمی که به این دین علاقه قلبی پیدا کرده‌اند در میان جمعیت ایران صحبت می‌کنند.

اگر این گفته‌ها صحت داشته‌باشد این جریان ممکن است برآوردهای بدبینانه در مورد آینده و سرنوشت جامعه زرتشتیان ایران را خنثی کند.

در هر صورت از آمارها چنین برمی‌آید که مرکز ثقل جامعه زرتشتی‌زادگان ایرانی هم‌اینک از ایران به ایالات متحده، کانادا و استرالیا در حال انتقال است و این جامعه در نسل بعدی خود از اقلیتی در ایران به اقلیتی در غرب تبدیل خواهد شد.

این تغییر مرکز ثقل در جوامع دینی در تاریخ بارها روی داده، ازجمله مسیحیت که از زادگاه خود فلسطین رخت بربست و به غرب کوچید یا دین بودا که در خاستگاه خود یعنی هند افول یافت ولی در خاور دور جانی دوباره گرفت.

http://www.radiofarda.com/content/f12_zoroastrians_in_iran_what_future_in_the_homeland/2326257.html