۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

پرویز رجبی ، تاریخ‌نگاری در خدمت اسلام


پرویز رَجَبی (۱۳۱8- ۱۳۹۰)، تاریخ‌دان، مترجم و نویسنده و منتقد اجتماعی ایرانی است.
در روستای امامقلی، حدود ۴۰ کیلومتری قوچان، به دنیا آمد. از آنجایی‌که پدرش از فعالان فرقه دمکرات بود بعد از سقوط حکومت پیشه‌وری  به شوروی گریخت و او هم‌راه مادر به قوچان رفت. در سال ۱۳۳۸ به تهران آمد و در بانک صادرات استخدام شد.
در سال ۱۳۴۲ با کمک قاضی خیرخواهی در دادگستری قوچان برای ادامهٔ تحصیل به آلمان رفت. در سال ۱۳۴۹ پس از گرفتن مدرک دکترا از دانشگاه گوتینگن آلمان به ایران بازگشت و به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد که بعدها توسط ساواک اخراج شد. پس از اخراج از وزارت علوم و آموزش عالی در سال ۱۳۵۳ سرانجام مرکز تحقیقات ایران‌شناسی را تأسیس کرد!
 بعد از انقلاب این مرکز تعطیل شد و اجازهٔ ورود به دانشگاه را نیز به وی ندادند. تأسیس مهد کودک و رانندگی یکی از سرویس‌های این مهد کودک به مدت ده سال تنها شغلی بود که داشت.
در ۱۳۶۷ مجدداً به آلمان رفتند و به مدت ۶ سال به تحقیق و تدریس در دانش‌گاه‌های دانشگاه ماربورگ و گوتینگن مشغول بود. سرانجام در ۱۳۷۳ به ایران بازگشت و ریاست بخش ایران‌شناسی دایرةالعمارف بزرگ اسلامی را به عهده گرفت.
از آثار تالیفی او در زمینه تاریخ و ایرانشناسی می‌توان به مجموعه‌های تاریخی زیر اشاره کرد:
هزاره‌های گمشده
سده‌های گمشده
جشن‌های ایرانی
تاریخ خط میخی فارسی باستان
او همچنین ده‌ها جلد کتاب درباره تاریخ ایران و ایرانشناسی را به زبان فارسی ترجمه کرده‌است.
در سال ۱۳۷۹ براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن خانه‌نشین شد اما به کار تحقیق و ترجمه ادامه داد. پرویز رجبی در روز ۲۱ بهن ماه ۹۰ درگذشت. ( ویکی پدیا)

آقای رجبی به اسلام و مسلمین علاقه عجیبی داشت تا آنجا که این علاقه و تعصب گاهی باعث می شد تعاریف و خصوصیاتی را به  مسلمانان و مهاجمان عرب نسبت دهد که خود مسلمانان متعصب نیز هرگز آن ها را نه تنها عنوان نکرده اند بلکه دقیقن به شکل برعکس نقل کرده و می کنند.
به نمونه ای از سخنان این تاریخ نگار ولایی توجه کنید:

-
جامعه اعراب قبل از ورود به ايران در چه وضعيت اجتماعي بود؟
اعراب عربستان خاصيت مردم کويري را داشتند. مردم مکه و مدينه آدم هاي صادقي بودند. کاروان هاي بزرگ با توجه به پاکي اعراب بدون خطر از شامات عبور مي کرد و به بازار مکاره مکه مي رسيد. امروز هم همان وضع است. با توجه به جمعيت دو ميليون نفري آن زمان ايران، جمعيت اعراب مي توانست به 200 تا 300 هزار نفر برسد. آنها غني بودند. يک خليفه بود و بقيه ملت و خانواده ها داخل چادر زندگي مي کردند و درآمد اضافي خود را به بيت المال مي دادند و در جامعه خود بيت المال داشتند و فشاري روي آنها نبود. ايران به هر حال بدتر از آنها بود و متاسفانه سيستم کاستي دست و بال ها را بسته بود و فشار مي آورد.
-آيا سلمان فارسي هم در حمله اعراب نقشي داشت؟
يک يا دو جا نامش در تاريخ آمده و روي همين ها قصه بافته اند و به اينجا رسيده ايم. او در اصل تفکر ايراني را به عربستان برد. همين و بس. ديگر نام و نشان زيادي از او در تاريخ نمي بينيم. ما در زمان ساسانيان بسياري از شاهزاده هايمان در ميان اعراب تربيت مي شدند. اعراب مردماني بودند با فرهنگ خوب و سليم النفس و راستگو (هنوز هم هنگام نماز مغازه هاي خود را باز مي گذارند و مي روند). (مروري بر سقوط ساسانيان و ورود اسلام به ايران-پرویز رجبی)
 
این نظرات آقای رجبی را در مورد اعراب و عربستان آن‌زمان با نظارات زیر مقایسه کنید:

اميرمؤمنان (عليه السلام) درباره وضع اعراب قبل از اسلام مى فرمايد :
از اين رو عرب هاى حجاز ، چون با مردم ديگر مرتبت نبودند به جان يك ديگر مى افتادند و كارى جز قتل و غارت و خونريزى داخلى نداشتند.
« خداى مهربان رهبر بزرگ اسلام را فرستاد تا مردم جهان را از روش هاى غلطى كه در پيش گرفته بودند بر حذر بدارد ، و او را امين فرامين آسمانى خود قرار داد . در آن زمان شما اى مردم عرب ! بدترين دين را داشتيد و در ناهنجارترين سرزمين زندگى مى كرديد ، در بين سنگ هاى سخت و مارهاى گزنده مى خوابيديد و از آب تيره رنگ مى نوشيديد ، غذاى خوب نداشتيد و خون يك ديگر را مى ريختيد ، رابطه خود را با نزديكان مى بريديد و با آنان جنگ مى كرديد ، بت پرستى در ميان شما برپا بود و گناهان و آلودگى ها دست و پاى شما را بسته بود »

گروه زيادى از مردم عربستان هم از راه قمار ، ربا ، دزدى ، غارت ، ستمگرى و از راه هاى نامشروع امرار معاش مى كردند .
« دورژه » مى نويسد :
« اعراب قبل از اسلام ، موقع دستبرد به هر قافله ، چنين تصور مى كردند كه اموالى را كه به غارت مى برند يك قسمت از همان اموالى است كه هنگام تقسيم نعمت هاى دنيا از طرف طبيعت بايد به آنها تعلق مى گرفت . آنان كمين كردن و قافله زدن را با جنگ يكسان مى دانستند و اموالى را كه به زور شمشير غارت مى كردند در نظرشان غنيمت شمرده مى شد ، لخت كردن مسافران ، نزد اعراب بدوى همان قدر مردانگى و افتخار محسوب مى شد كه ما يك شهر را فتح و يا يك ايالت را به تصرف خود درآوريم »(پایگاه اطلاع رسانی حسین انصاریان) .

گوشه ای دیگر از درافشانی های آقای رجبی:
-آيا در کنار اين تفکر با زور شمشير و غارت و کتابسوزان روبه رو نشديم؟
به هر حال در برابر دعوت به اسلام با زور شمشير حتماً اتفاقاتي افتاده است. هر دو طرفش بوده است. يک جا زور، يک جا هم به راحتي پذيرا شده ايم. به هر حال در دوره يي که ايرانيان آشنا به زبان عربي نبودند و عرب هم به زبان فارسي آشنا نبود، ورود عرب ها به ايران بدون توسل به زور امري محال بوده و من معتقدم دعوت به اسلام در دهه ها و سده هاي بعدي به آرامي صورت گرفته و نبايد باور داشت دو قومي که زبان همديگر را نمي فهمند خيلي راحت با هم کنار بيايند. در مورد کتابخانه ها و کتابسوزي با توجه به نظام کاستي و طبقه بندي در مورد تحصيل نبايد اين اتفاق را باور کرد. تازه در کنار آن با توجه به خط پهلوي شکسته 11 حرفي هيچ آثاري نداشتيم و مي گويند کتابخانه و کتابسوزي که فلان کتابخانه 11 روز مي سوخته. (با توجه به جنس کتاب و کاغذ و نهايتاً در آن زمان پوست آتش سريع مي سوزاند و نمي تواند 11 روز بسوزد، امروز با اين همه امکانات اگر کتابخانه يي آتش بگيرد ظرف چند ساعت مي سوزد و نابود مي شود.) به هر حال ما ملتي روايي هستيم و استناد به شنيده ها مي کنيم و هيچ وقت دنبال مدرک و سند نمي رويم. در يک جمع بندي نهايي مي توان گفت اعراب در رفتارهاي نيک و بد خود در مسير حرکت زمان قرار داشتند. اگر سر بريدند و به زور متوسل شدند به اسلام ربطي نداشت. اگر اسلام سختگيرانه عمل کرده باشد، بايد فقه اسلامي و قوانين مرتبط با آن در جاي خود مورد بحث قرار گيرد و سپس داوري شود. (مروري بر سقوط ساسانيان و ورود اسلام به ايران-پرویز رجبی)


واقعن چگونه یک به اصطلاح تاریخ دان به خود اجازه می دهد برای تطهیر و بزرگ نمایی دین خود و برای خوش آمد حکومت دینی این گونه تاریخ را جعل نماید؟! تاریخ دانان بسیاری در مورد رشد علمی و کتاب های علمی که به خط پهلوی در پیش از حمله ی اعراب موجود بوده نوشته اند.آیا می توان همه آنها را کتمان کرد؟
نظرآقای تورج دریایی  در این مورد:

ما اطلاع داریم که در خوارزم اعراب مسلمان کار بسیار عجیبی کردند و دستور به کشتار مغان تعداد زیادی از نجبا و سوزاندن کتابهایشان زدند. با اینکه این واقعه همیشه به عنوان مثال بر آنچه اعراب به سر ایرانیان آورده اند پیش کشیده می شود٬ اما باید به یاد داشت که این واقعه ایی معمول در تاریخ فتوحات اعراب مسلمان در ایران زمین به شمار نمی آید.
از طرف دیگر باید بیاد داشت که ابن ندیم در قرن چهارم هجری فهرست کتاب های بسیاری را به زبان پهلوی که در بغداد موجود بوده را عنوان می کند و همچنین مسعودی در کتاب تنبح الاشراف داستانی درباره خراب شدن کتابخانه یا دیوانی در اصفهان روایت می کند که به دلیل ریزش باران زیاد نابود شده و اینکه برای چند روز بوی تعفن در کنار این مکان برپا بوده است.
همین روایت مسعودی نشانه ای درباره دنیای نوشتاری و کتابت در ایران باستان است. دلیل این بوی تعفن آن است که این متون چرم نوشته بوداند و با خیس شدن٬ چنین بویی در کنار این کتابخانه به پا خواسته است. باید بیاد داشته باشیم که کاغذ (کلمه ای سغدی) در قرن دوم هجری در ایران زمین معمول شد و مدارک بازمانده از دوران ساسانی همه بر چرم و پوست و پارچه است.
اما به غیر از این چرم نوشته ها که اکثرا نامه های اقتصادی است، مدارک دیگری وجود دارد که تفکر علمی در ایران باستان را نمایان می کند. در متون پهلوی ما به روایت هایی بر می خوریم که حاوی این حقیقت است که در دوران ساسان جمع آوری علم و دانش یکی از ارکان و طرح های مهم آن دوره بوده است.
در کتابب پهلوی به نام دینکرد گفته شده است که در قرن سوم میلادی متون علمی در ایران جمع آوری شده:"شاپور شاهنشاه٬ پسر اردشیر نیز فرمان داد (تا) نوشته های غیر دینی را در (رشته های) پزشکی٬ ستاره شناسی٬ حرکت٬ زمان٬ فضا٬ گوهر٬ جهش٬ شدن٬ تباهی٬ دگرگونی٬ منطق و دیگر فنون (دانشها) و مهارت ها که در سراسر هند٬ روم و سایر سرزمین ها پراکنده بودند٬ گرد آوردند و آنها را با اوستا مقابله کنند."
لازم است درباره این بخش از کتاب دینکرد توضیحاتی دهیم. در رشته هایی که غیر دینی حساب می شده اند٬ علم پزشکی نخستین علم عنوان شده است. ما درباره مرکز پزشکی جندی شاپور اطلاعاتی در دست داریم که در دنیای پساباستان یکی از مراکز مهم تحقیقاتی بوده است. به گفته کتاب دینکرد "درمان بیماری از تحقیق پزشکان انجام گرفته است." (علم در ایرانشهر ساسانی)


پرویز رجبی در همان مصاحبه می گوید:
اسلام در آغاز با يک تفکر آسان وارد شد و به مرور زمان دچار گرفتاري و قرائت هاي مختلف شد. شاخ و برگ به آن داده شد. آخر اينقدر پيچيده نيست. من به خدا اعتقاد دارم يا ندارم. چرا به انواع مختلف آن را تفسير مي کنيم. همين مساله در مرور زمان به شکل ديگري درآمد. اعراب در بدو ورود به ايران گرفتار طبقه و کاست نبودند و امت اسلامي بودند و اسلام با شعار پاکي و برادري و برابري وارد شد. به هر حال جنگ بود و در اين مسير مراحلي و عقايدي پيدا شد که به تفسيرهاي مختلف رسيد. (همان منبع)

بعید است آقای رجبی قرآن را نخوانده باشد و نداند که چگونه محمد قبل از حمله به ایران، ایرانیان راکافر  و مجوس خواند و حکم و چگونگی رفتار با کافران هم که به روشنی در قران مشحص شده است پس چرا آقای رجبی سعی دارد اسلام را دین صلح و صفا و ساده ای نشان دهد.

نامه محمد به خسروپرویز
«" بسم الله الرحمن الرحیم " من محمد رسول الله إلی کسری عظیم فارس، سلام علی من اتبع الهدی، وآمن بالله ورسوله، وشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، وأن محمدا عبده ورسوله، وأدعوک بدعایة الله، فإنی أنا رسول الله إلی الناس کافة، لینذر من کان حیا ویحق القول علی الکافرین فأسلم تسلم، فإن أبیت فإن إثم المجوس علیک." »
بنام خداوند بخشنده مهربان.
از محمد، فرستاده خدا، به خسروی بزرگ ایران. درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است. (ویکی پدیا )

إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى‏كند (

جالب است بدانیم که اکثر تالیفات آقای رجبی در دهه آخر عمر او و در زمان ریاست ایشان بر بخش ایران‌شناسی دایرةالعمارف بزرگ اسلامی منتشر شده اند. تالیفاتی با تیراژ بالا و چاپ های مرغوب و حتی به عنوان منابع درسی در دانشگاه های ایران.
آیا این همه بدون حمایت رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر می بود؟ و آیا حمایت های بی دریغ این چنینی از حکومتی که بیزاری و تنفر خود را از تاریخ ایران همیشه با صدای بلند فریاد زده است از انتشار این گونه کتاب های تاریخی بی دلیل بوده است؟!
این تنها بخشی از یکی از مصاحبه های آقای پرویز رجبی بود. نه تنها در این مصاحبه بلکه در جای جای کتاب های او می توان جعل و دروغ هایی را یافت که گاهی چنان به ظرافت در لابلای حقایق تاریخی استتار شده اند که یافتن آنها بسیار دشوار است. بی دلیل نیست که تالیفات آقای رجبی در این سالها بارها و بارها توسط عناصر شناخته شده تجزیه طلب به عنوان مرجع مورد استفاده قرار می گیرند.
 تاریخ را باید خواند ولی در عین حال باید هنگام خواندن تاریخی که به دستور و حمایت دشمنان مردم نوشته شده است هشیار و آگاه بود!