۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

ضرورت تشکیل ائتلافی وسیع با مردان مجرم برای مبارزه با خشونت علیه زنان


 در حالی که در سایه مبارزات جنبش های جهانی زنان، طی دهه های اخیر بسیاری کشورها در چارچوب قراردادها و کنوانسیون های بین المللی، (موظف) به قانونگزاری در زمینه مبارزه با خشونت علیه زنان گشته اند، در ایران روندی معکوس در جریان است.
قوانین و مصوبات نهادهای دولتی و نیمه دولتی در ایران سعی در ریشه دارتر کردن خشونت در جامعه به ویژه علیه زنان دارند. اگر روند عمومی در سطح جهان تقبیح و تنبیه خشونت علیه زنان است، در ایران چنین خشونتی، تشجیع وتشویق می گردد.
از همین روست که یکی از دغدغه های فعالین جنبش زنان ایران، مبارزه علیه خشونت آشکار و عیانی است که با پشتوانه قانونی علیه زنان اعمال می گردد. با این وجود جنبش زنان هنوز فاقد استراتژی مشخص برای مبارزه با خشونت علیه زنان است.
گرچه می توان دلایل متعددی در توضیح علل عدم اعتماد به نفس جنبش زنان ایران ارائه داد، اما باید پذیرفت که جنبش زنان ایران فاقد استراتژی در برخورد به این معضل است.
دغدغه های (فعالین ) جنبش زنان غالبا به افشاگری علیه خشونت علیه زنان، آن هم غالبا در چارچوب خانه ختم می گردد، از ذکر جنبه های دولتی خشونت به دلیل حساسیت موضوع و به منظور کاهش حساسیت رژیم خودداری می گردد و در مواردی مبارزه با خشونت علیه زنان گاه حتی به فراخوان های بی هدف و بی موردی برای نبردی تن به تن بین زن و مرد در چارچوب خانواده نیز تقلیل می یابد.
خوش سعادتی جنبش زنان ایران در این بوده و هست که اگر خود (هنوز) فاقد استراتژی مشخص است، اما قادر است از تجارب سایر جنبش ها بهره جوید و فرمول مناسب و درخوری برای حل معادلات پیچیده اجتماعی جامعه ایران کشف کند.
طی یک دهه گذشته، جنبش های توده ای زنان در کشورهای جنگ زده اروپای شرقی و در آفریقا با وضعیت اضطراری روبرو شدند که دست یابی به استراتژی عاجل برای برخورد به خشونت علیه زنان را به امری مبرم تبدیل کرده بود. شدت و شتاب پیشرفت های آنها و تابوهایی که در این مسیر شکسته شد، همگی دارای درس های ارزشمندی اند که قطعا جنبه هایی از آن می تواند الهام بخش فعالین زن در ایران باشد.
 نمونه کنگو: تراژدی انسانی و تابو شکنی جنبش زنان
 آموزش و مشارکت سربازان تجاوزگر در مبارزه با خشونت و تجاوز علیه زنان
خشونتی که علیه زنان در جنگ 7 ساله در کنگو اعمال شد، حد و مرزی نمی شناسد. ابعاد خشونت در جریان جنگ بین قبایل آنقدر وسیع و آنچنان شنیع بود که تصور عمق فاجعه ای که بر مردم و به ویژه بر زنان رفته است، در وهله اول باورنکردنی به نظر می رسد. به همان اندازه نیز شجاعت و خلاقیت جنبش زنان این کشور در مقابله با فاجعه انسانی که با آن روبرو بودند، باور نکردنی و ستودنی است.
در جنگ داخلی که از سال 1994 بین قبایل "هوتو" و "توتسی" به راه افتاد، عملا هفت کشور آفریقایی به نحوی درگیر شدند. از همین رو خشونتی که اعمال شد تنها به مرزهای کنگو محدود نگردید، بلکه به کشورهای دیگری از جمله روآندا، بروندی و اوگاندا نیز کشیده شد.
در جریان این جنگ که 3.5 میلیون نفر کشته شدند، هشتاد هزار زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. آنهم نه یک بار، بلکه بسیاری چندین بار از سوی سربازان و نیروهای وابسته به قبایل و گروه های درگیر مورد تجاوز و ضرب و شتم فیزیکی قرار گرفتند.
پس از پایان جنگ در هر خانه ای فردی بود که یا مورد تجاوز قرار گرفته بود و یا خود به زنی تجاوز کرده بود. کنگو پس از جنگ 7 ساله تنها با هشتاد هزار زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند، مواجه نبود، بلکه با صدها هزار سرباز و نیروی شورشی مواجه بود که به فرمان فرماندهانشان در هر ده و شهری و پس از فتح هر سنگری، به زن و بچه، پیر و جوان تجاوز کرده بودند. کنگو و فعالین جنبش زنان با یک تراژدی انسانی مواجه بودند که در یک سوی آن متهمین و در سوی دیگر آن قربانیان قرار داشتند. معضلی که راه حلی عاجل و سنجیده می طلبید.
جنبش زنان در کنگو به واسطه وسعت درد و رنجی که بر زنان می رفت، خصلتی توده ای یافت. فعالین جنبش زنان تافته جدابافته ای نبودند. رهبران و فعالین جنبش زنان نیز خود از قربانیان این جنگ بودند و لذا در مبارزه مستقیما ذینفع بودند.
تقدم و تاخری مجاز نبود. همزمان با رسیدگی به زخم های روحی و جسمی زنان، پروژه آموزش و تربیت و اصلاح مردان متجاوز در دستور کار قرار گرفت. جنبش زنان در کنگو تابوشکنی کرد. مردان و سربازان متجاوز را آموزش داد و با خود همراه کرد.
فعالین زن زمانی که به روستاها می رفتند تا زنان را به بازگویی دردی که بر آنها رفته وادارند، با خود فرمانده و یا سربازی را نیز می بردند که از کرده خود بگوید. از پشیمانی اش و از تلاش اش برای از بین بردن عللی که او را وادار به چنین جنایاتی کرده، می گفت و سربازان سابق خود را فرامی خواند تا با گذشته و کردار خود برخورد کنند.
فیلم مستندی که دو کارگردان زن جوان هلندی از پروسه آشتی ملی در مبارزه با خشونت علیه زنان تهیه کرده اند، نشان می دهد که زنانی که خود مورد تجاوز قرار گرفته بودند، در پی انتقام بر نیامدند بلکه برای جلوگیری از تکرار این فجایع و برای اعاده حیثیت از شرف انسانی با مردان تجاوزگر روبرو شدند و آمادگی نشان دادند که آنها را ببخشند تا بتوانند زخم های خود را نیز التیام دهند.
در صحنه ای از فیلم، یک زن جوان روستایی گریه کنان و آهسته به سربازی که به وی تجاوز کرده می گوید که از دست دادن بکارت اش در نتیجه تجاوز باعث شده که کسی با وی ازدواج نکند و به همین خاطر سربار پدر و مادرش شده است. سرباز می پرسد برای اشتباهی که مرتکب شده چه باید بکند که این زن او را ببخشد؟ زن مدتی فکر می کند و در جواب می گوید: اگر گوسفندی به من بدهی از خشم و عصبانیت پدرم کم می شود ودیگر احساس سرباری و ستم نمی کنم. در صحنه ای دیگر، مرد گوسفندی را که تنها دارایی اش بوده، بهزن می دهد. زن تشکر کنان می گوید: "هنوز از کارت نارحت ام، اما می بخشم ات."
فعالین زن این فیلم مستند را که در برگیرنده صحنه های متعددی از برخورد و رودررویی بین مجرمین و قربانیان است، در روستاها و محلات بی آب و برق و با استفاده از سینماهای سیار به نمایش می گذارند.
فعالین زنان از ارتش و نظامیان می خواهند که در کلاس های آموزشی و گفتگو شرکت کنند ودر چشمان زنانی که مورد تجاوز واقع شده اند، نگاه کنند و طلب بخشش نمایند. از مقامات طلب می کنند که برنامه های آموزشی ویژه ای برای سربازان بگنجانند. این زنان در مجامع بین المللی، سازمان ها و نهادهای ذیربط را تحت فشار قرار می دهند و می گویند که نه تنها در جنگ ها که در پروسه دستیابی به صلح نیز باید با خشونت علیه زنان مبارزه شود.
نمونه کنگو که نشاندهنده شجاعت و ابتکار خارق العاده جنبش توده ای زنان این کشور است، نشانگر این واقعیت نیز هست که تا آحاد جامعه و به ویژه مجرمین سهمی در مبارزه با خشونت علیه زنان نیابند، امیدی به رفع یا محو خشونت نمی تواند در میان باشد. این نمونه همچنین نشان می دهد که جنبش زنان می داند که چه خواست و مطالبه ای دارد. هم در سطح محلی، هم در عرصه ملی و هم در عرصه بین المللی.
نمونه اروپای شرقی: هنر ایجاد ائتلاف ملی ضد خشونت
جنبش زنان کارگردانی زبده که به هر نیروی بالقوه ای نقشی می دهد
یکی از جنبه های نامرئی و ناگفته و ناشناخته فروپاشی بلوک شرق، افزایش خشونت علیه زنان به ویژه در چارچوب خانواده است. زنان در این کشورها تنها درجریان جنگ های داخلی مورد آزار و اذیت و خشونت قرار نگرفتند، بلکه پس از تجزیه این کشورها نیز خشونت علیه زنان در زندگی روزمره مردم این کشورها جایگاه ثابتی یافت.
 فروپاشی کشورهای وابسته به بلوک شرق، گرچه با استقبال شهروندان (جوان) مواجه شد، اما به زودی واقعیات جدیدی سرباز کردند: بیکاری، فقر فزاینده و فقدان چشم اندازی برای آینده به یاس و ناامیدی منجر شد. عواقب این ناملایمات اقتصادی و اجتماعی در چارچوب خانواده تبلور ملموس تری یافتند. آمار افزایش الکل وسیگار همزمان با افزایش آمار خشونت علیه زنان در چارچوب خانواده بود.
علاوه بر این روز به روز بر تعداد باندهای قاچاقی که به دنبال شکار و خرید ارزان دختران و زنان جوان برای فروش آنها در بازارهای تن فروشان در غرب اروپا بودند؛ اضافه می شد. این خرید و فروش ها هم در کشور مبدا و هم در کشور مقصد توام با خشونت های فیریکی فراوانی بود. زنجیره ای ازعوامل پلیس و قاچاقچی و دلالان دست در دست هم داده بودند تا بدن های زنان جوان، زیبارو و تحصلیکرده اما بیکار این کشورها را پشت ویترین های نورانی سکس قرار دهند.
طی سال های 2000 تا 2005 همکاری تنگاتنگ با سازمان ها و گروه های زنان در کشورهای مختلف اروپای شرقی موجب آشنایی با روش و متد سازمان های زنان در کرواسی، صربستان، بوسنی هرزگوین، مقدونیه و مونته نگرو در برخورد با جنبه های متعدد خشونت در جامعه و در چارچوب خانواده شد.
فعالین زن در این کشورها که دارای تحصیلات عالیه و تجربه شغلی غنی بودند، خود کارگردان اصلی مبارزه با خشونت شدند که به جستجوی هر نیروی بالقوه ای می پرداختند که بتواند این مبارزه را موثرتر و همه گیرتر کند. 
روزنامه نگاران را با خبر می کردند و در جریان نمونه های مختلف خشونت می گذاشتند و تلاش می کردند موضوع رسانه ای شود. به آموزش پلیس می پرداختند تا مامورینی که به دعاوی خانوادگی رسیدگی می کنند، بتوانند موارد خشونت را تشخیص دهند و گزارش کنند. به رایزنی دست می زدند و با ارائه پیش نویس طرح های قانونی از سیاستمداران محلی، ملی و بین المللی می خواستند قوانینی وضع کنند تا خشونت علیه زنان را ممنوع کند. در عین حال که خواهان مجازات مجرم بودند، به حقوق انسانی نیز توجه نشان می دادند، وکلایی را دعوت به همکاری می کردند تا مردانی که دادگاهی می شوند، از امداد حقوقی محروم نگردند.روانشناسان را متقاعد می کردند تا ساعاتی در هفته به طور رایگان به کار در محلات و رسیدگی به مشکلات مردانی که دست به خشونت می زدند، بپردازند. با معلمین و آموزگاران تماس می گرفتند، جزوات آموزشی تهیه شده توسط کارشناسان را در میان آنها توزیع می کردند تا توانمندی شان را برای تشخیص سریع نمونه های خشونت در خانواده های دانش آموزان را بالا ببرند. با اتحادیه ها وارد مذاکره می شدند تا در محیط کار آموزش های لازم برای جلوگیری از خشونت در خانواده داده شود.
نمونه اروپای شرقی نشانگر درجه بالایی از آگاهی سیاسی و مشارکت فعال جنبش زنان در جامعه است. جنبشی که با احاطه به خواست ها و مطالبات و تجارب و با تکیه بر تخصص خود، کارگردانی تحولات وسیع در جامعه را به عهده می گیرد و برای جلب مشارکت هر پتانسیل بالقوه ای برنامه ریزی و حرکت می رود.
نمونه ایران
برنامه و روش جنبش زنان ایران هر چه که باشد باید بتواند مبارزه ای موثر علیه خشونت علیه زنان را سازمان دهد تا با انجام سلسله تحولات سیستماتیک، وسیع، هدفمند، آگاهانه و همه جانبه ائتلافی وسیع و ملی به وجود آورد.
باید از منزه طلبی و زنانه – مردانه کردن مبارزه علیه خشونت بپرهیزد. در نظر داشته باشد که مبارزه علیه خشونت علیه زنان نیازمند آموزش و تربیت نسلی از مردان و به ویژه مردانی است که خود در اعمال خشونت سهیم بوده اند. جامعه ایران با لشگری از بسیجی و مامورین امر به معروف و نهی از منکر و انواع و اقسام گشت های سرکوب روبروست. لشگری که قطعا در مقاطعی با چوب و باتوم هم بر سر و گردن زنان زده اند. با این لشگر عظیم چه باید کرد؟ کدام نیروها و اقشار مستعد یاری رساندن و تقویت صف مبارزه با خشونت علیه زنان اند؟ با کدام شاخص ها می توان میزان اعتقاد و تعهد احزاب، سازمانها و رهبران سیاسی را در برخورد به خشونت علیه زنان سنجید؟ هزینه مالی این اقدامات مشخص و عملی را کدام نهاد باید بپردازد؟
اما قبل از پاسخ به سوالات فوق، جنبش زنان ایران در وهله اول باید به ضرورت تشکیل ایجاد ائتلافی ملی و وسیع برای مبارزه با خشونت علیه زنان خو بگیرد. ائتلافی که یک ستون آن را مجرمین (سابق) مرد تشکیل خواهند داد. پس از شکستن این تابو، جنبش زنان ایران قطعا خواهد توانست راه حل های عملی ارائه دهد و برای هر پتاسیل بالقوه ای جایگاه و سهمی در این مبارزه تعیین کند. جنبش زنان در این مبارزه طولانی نمی تواند تنها باشد و تنها هم نیست. اما باید درصدد کارگردانی این مبارزه برآید.

۲ نظر:

آریو گفت...

چیستای گرامی،
در مورد زنان و جنبش زنان ایران به چند نکته یقین دارم.
متاسفانه تعداد زیادی از زنان هستند که نه تنها تلاششان برای احقاق حقوق زنان کارآمد نیست بکه بیشترین ضربه را هم به این بخش از جامعه میزند. تلاش برای ترسیم یک چهره مظلوم و زیر ستم که محتاج قوانینی برای فرار از خشونت قشر دیگری از جامعه است یکی از همین نمونه هاست.
مشکل زنان ما ناشی از نگاه خودشان به جنس زنهاست.
اشتباه بزرگیست که مشکل رو نزد مردها سراغ بگیریم، مردهایی که خودشون هم بخش دوم این جامعه بیمارهستند.
متاسفانه بسیاری از فعالین زن ایرانی بی توجه به ریشه های تفکر زن ستیزی خودشان بخشی از این جریان هستند. بعنوان مثال یک زن مسلمان با توجه به قوانین دین اسلام که کاملن مغایر حقوق اولیه یک زنه، در اولین قدم خودش رو پایمال کرده.
خشونتها علیه زنان در جوامعی که مثال زدید با مشکل ما در ایران فرق میکنه. حقیقتن در اون جوامع زنها یک طرف قضیه و در طرف دیگه مردهای مجرم هستند. در ایران خود خانمها نیز در جرگه مجرمان رد پایی دارند. نگاه کنید بعنوان مثال به خانم شیرین عبادی توجه کنید. در نظام قبل ایشون بعنوان قاضی فعالیت میردن حالا البته پروانه وکالتشون هم باطل شده، اما نگاه کنید به نظرات و عملکرد ایشون در جریانات انقلاب یا حتی بعد از انقلاب.
بنظر من قبل از هر اتحادی باید ابتدا جامعه زن ایرانی خودش رو از قید و بند اعتقاداتی که زمینه خشونت بهش رو ایجاد میکنه آزاد کنه. در غیر اینصورت هر حرکتی از طرف این بخش از جامعه از روی ناچاری، ناتوانی و نا برابری انگاشته خواهد شد.
نمیشه به اسلان اعتقاد داشت و در عین حال حامی حقوق اولیه زنان هم بود، که اسلام دینی است برای مردان. (به شخصه من به هیچ زن مسلمانی و معتقدی که در جنبش زنان باشه اعتماد ندارم. چون خودش شاید بدون آنکه بداند در خدمت پایمال کنندگان حقوق زنهاست.)
طبق قوانین اسلام مطابق قرآن، وضعیت تقسیم ارث و یا مرتبه زن در خانواده کاملن مشخص شده. آیا میشه به اسلام و قرآن عقیده داشت و در عین حال حامی حقوق زن هم بود؟
من فکر میکنم، اولین حرکت و موثرترین قدم زن ایرانی آزاد شدن از قید اسلامه. این اتفاق نه بدست مردان و حکومت و قوانین شدنیه که فقط توسط خود خانمها انجام شدنیه. بعد از این قدم میشه اتحادی با مردان مجرم که همه قوانین شرعی و عرفی طبق اسلام تو جیبشون هست ایجاد بشه و در اون زمان نه بحث بر سر حقوق زن که بر سر حقوق مساوی انسانها بعنوان یک جنبش عمومی و نه فقط زنانه براه خواهد افتاد.
نباید روی زن بودن تکیه کرد که اینطوری زنان و مردان رو در جامعه ناخواسته از هم جدا میکنیم. بلکه باید روی انسان بودن حقوق انسانی تکیه کرد. در این شرایط مطمئنم که برادر و پدر و همسر و ... یک زن ایرانی هم به کمکش میاد.
باید بدنبال حقوق انسانها باشیم همان حقوقی که اسلام با همه تفکرات و اعتقادات مزخرفش پایمال کرده.

chista گفت...

درست میگی آریو جان بهات موافقم...زنها انقدر که خود به خود آسیب می رسانند از طرف مردها آسیب ندیده اند..که این دلایل مختلف دارد..مهمترین آن ناشی از باور نداشتن خود..و یا دوست نداشتن خود است..متاسفانه بسشتر خانمها از جنسیت خود بیزارند..و این در نوع نگاهی که به همجنسان خود متمرکز می کنند کاملن به چشم میخورد...البته بررسی چگونگی بوجود امدن این احساس بسیار جالب است..و غم انگیز.
مرسی از وقتی که گذاشتید برای نظرارزشمندتان