۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

ماه اسفند و دلتنگی

اسفند، ماهی دیگر است .ماهی که در آن اگر ایران باشیم از دریچه

چشمانمان تابلویی تکراری اما بسیار زیبا را سالهاست نظاره گر

یم .چراکه خود نیز در به تصویر کشیدن گوشه ای از این تابلو سهیم

هستیم! اگر هم ایران نباشیم خواه ناخواه این تابلوی ارزشمند را از

بایگانی ذهن خسته بیرون کشیده و با اندوه به تماشای آن می

نشینیم.بله تابلوی آمدن بهار و سال نو و تولد دوباره ی

طبیعت ...گلدانهای چوبی گل های بنفشه ی همیشه شرم زده و

زیبا...انواع سبزه ها ،شکوفه های بید؛ماهی قرمز؛تخم مرغ های

رنگین در شکل ها ی متفاوت و زیبا...سمنو...هفت سین های آماده

با دکورهای جالب و...شلوغیه خیابانها و ازدحام مردم در

فروشگاها..انواع شیرینی های خوشمزه وآجیل ...با وجود اینکه

شباهتهای زیادی بین ماه آخر سال نو در کشورهای مختلف وجود

دارد؛ اما سال نو ما ایرانی ها شاید از آنجا که پیام آور بهار و تولد

 دوباره ی طبیعت است از زیباترین ها در نوع خوداست!در طول

گذشت سالها هر چند موضوع تابلو تغییر نمی کند.. چیزهایی به

این تابلو اضافه می شوند و چیزهایی کم ..عده ای می آیند وعده ای دیگر می

روند....در اینجا میخواهم یادی کنم از آنان که سال گذشته و سال های قبل از آن

جزیی از ازدحام خیابانهای شلوغ شهر هایمان بودند.اما حالا یا تبدیل به ستاره های

همیشه درخشانی در آسمان بارانی کشورمان شده اند و یا در گوشه ای پنهان در قسمت

 های تاریک این تابلو نا پیدا و در بندند...یادهمه ی جانباختگان راه آزادی . .ایران و

ایرانی از هر گروه قوم و مذهب گرامی باد..

مباد آنکه عزیزان در بند را فراموش کنیم و خانواده های این مبارزان را..

۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

خود سوزی زنان شیوه ای بسیار دردناک برای پایان دادن به زندگی!

 خیلی وقت بود تصمیم داشتم راجع به خود سوزی زنان بخصوص در استان ایلام که سالهاست به شکل اپیدمی در آمده ؛مطلبی بنویسم اما هر بار به وسواسی عجیب دچار می شدم تا اینکه این مطلب را در وب سایت بی بی سی دیدم به نظرم جالب رسید. نویسنده کوتاه و مفید موضوع را مورد بررسی قرار داده . خود کشی به شیوه ی خود سوزی یکی از دردناک ترین و فجیع ترین نوع از میان بردن خود است. و کسی که این شیوه را برای رفتن انتخاب می کند به معنای واقعی کلمه باید وجودی پراز خشم وانزجار نسبت به خود و فضایی که در آن زندگی میکند داشته باشد.تا حالا به ساقط شدن یک شهاب توی آسمان نگاه کردید؟
 خودسوزی زنان در ایران یکی ازموضوعاتی است که در سه دهه اخیر فعالان حقوق زنان و کارشناسان در تلاش برای کنترل و کاهش آن اقداماتی انجام داده اند. اما این مسئله همچنان در ایران دیده می شود.

به تازگی مدیرکل آسیب دیدگان بهزیستی ایران اعلام کرده که وضعیت خودکشی زنان در استان های غربی نگران کننده است و اکثر آنها زیر ۳۰  سال هستند. او همچنین گفته که آمار خودسوزی زنان در ریوان و دیوان دره از توابع استان ایلام از بحران عبور کرده است.
خودسوزی زنان یکی از بزرگترین آسیب های اجتماعی در استان های غربی ایران است. این معضل در سه دهه اخیر بارها مورد بحث کارشناسان و دست اندرکاران امر قرار گرفته اما به اعتقاد صاحبنظران این اقدامات موثر نبوده است. دلایل مختلفی برای خودسوزی زنان مطرح می شود.
خودسوزی زنان در ایران ریشه در خشونت دارد روحی شفیعی از فعالان حقوق زنان خشونت را از مهمترین دلایل خوسوزی زنان عنوان می کند و توضیح می دهد که در خلال این ۳۰ سال، ایران سالها درگیر جنگ بوده و سپس قوانین نابرابر و قوانینی که علیه زنان بوده، به خشونت خانگی علیه زنان دامن زده است.
براساس تحقیقاتی که خانم شفیعی انجام داده است، دلیل بالا بودن آمار خودسوزی در گیلان شهر، لرستان، کردستان و استان های غربی خشونت علیه زنان در این مناطق بیشتر است. "خشونت دولتی و رسمی در قانون که در هر جایی دیده می شود، تنش های سنتی را افزایش می دهد که در بخش هایی از ایران سنت ها قوی تر هستند."
میترا خلعتبری، روزنامه نگار در آلمان نیز معتقد است خودسوزی زنان در ایران ریشه در مسائل مختلفی دارد اما این مسائل تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.
خانم خلعتبری می گوید: "مشکلات خانوادگی، اعتقادات مذهبی، جامعه ای که از آن به عنوان جامعه مردسالار یاد می کردند، ازدواج زود هنگام، ازدواج اجباری، فقر و شکلات اقتصادی نادیده گرفتن حقوق قردی و اجتماعی زنان از عمده ترین دلایل خودسوزی آنها در ایران است و چنان فضای بازی برای تحقیق و کند وکاو در این خصوص تاکنون نبوده است."
بر اساس آمارهایی که در گذشته منتشر شده استان ایلام بیشترین آمار خود سوزی زنان در کشور را دارا است و سالانه ۴۳۰ زن در این استان دست به این عمل می زنند. برخی کارشناسان معتقدند خودسوزی زنان بیشتر در میان اقشار کم سواد و فقیر رخ می دهد اما گروه دیگری از کارشناسان این مسئله را نفی کرده و خودسوزی را تنها وابسته به گروه خاصی نمی دانند.
یکی از این زنان می خواست از شوهرش طلاق بگیرد اما نمی توانست و شوهر طلاقش نمی داد. یک روز سر زده به خانه می آید و شوهرش را با زن دیگری می بیند، در بحثی که با هم می کنند، زن روی خودش نفت می ریزد و خود را آتش می زند. شوهر تماشا می کند تا زن بسوزد، بچه چهار ساله شلنگ آب را روی مادر می گیرد که مادر را از سوختن نجات دهد، متاسفانه مادرش فوت می کند. این زن تحصیلات دانشگاهی داشته و شوهرش معتاد بوده است
خانم شفیعی با اشاره به دو نمونه از زنانی که خوسوزی کرده اند، می گوید: "یکی از این زنان می خواست از شوهرش طلاق بگیرد اما نمی توانست و شوهر طلاقش نمی داد. یک روز سر زده به خانه می آید و شوهرش را با زن دیگری می بیند، در بحثی که با هم می کنند، زن روی خودش نفت می ریزد و خود را آتش می زند. شوهر تماشا می کند تا زن بسوزد، بچه چهار ساله شلنگ آب را روی مادر می گیرد که مادر را از سوختن نجات دهد، متاسفانه مادرش فوت می کند. این زن تحصیلات دانشگاهی داشته و شوهرش معتاد بوده است."
خانم شفیعی همچنین ادامه می دهد که خواهر این زن نیز چندی بعد به دلیل افسردگی و شرایطی که داشته دست به خودسوزی می زند و این شرایطی است که" زندگی برای این زنان فراهم کرده است".
برخی صاحبنظران با انتقاد از نحوه سرپوش گذاشتن بر این اخبار و همچنین عدم آموزش خانواده ها برای برخورد با افرادی که دست به خودسوزی زده اند، این برخورد را یکی از دلایل عدم کاهش موارد خودسوزی و نداشتن آمار دقیقی از این افراد عنوان می کنند.
میترا خلعتبری که پیشتر به عنوان خبرنگار حوادث در ایران فعالیت داشت می گوید: "در یکی از پرونده های ارجاع شده به دادگاه خانمی بر اثر مزاحمت های خواستگار قبلی و نبودن راه قانونی برای برخورد با این خواستگار، دچار جنون آنی شده و دست به خودسوزی می زند. در دادگاه این خانم با وضعیتی که داشت از خواستگار قبلی اش شکایت می کرد و برخورد بازپرس و قاضی پرونده جالب بود که به این زن می گفت شما باید رضایت دهید، مسئله خاصی نیست و شما شکایت خاصی نکردید و خودتان دلتان خواسته خودسوزی کنید و حال باید رضایت دهید."
خانم خلعتبری همچنین اضافه می کند که در همین حال این نوع خبرها هم از طرف خانواده این اشخاص و هم از طرف مراجع قضایی خیلی سانسور می شد. مراجع قضایی معتقدند که خودسوزی زنان مسئله ای نیست که در روزنامه ها درج شود.
خانم شفیعی نیز معتقد است بر موارد خودسوزی سرپوش گذاشته می شود و تاکید می کند که خوسوزی زنان مسئله ای خانگی است اما به مسائل اجتماعی باز می گردد.
خانم شفیعی می گوید:" این از مسائلی است که دولت ایران نمی خواهد به ریشه اش پرداخته شود. خانواده ها هم بر روی این مسئله سرپوش می گذارند و نمی خواهند که موضوع علنی شود. "


نزدیک به سه دهه است که موارد خودسوزی زنان در ایران هر از چند گاهی در رسانه ها منتشر شده و استان های غربی ایران بیشترین آمار این معضل اجتماعی را به خود اختصاص داده اند. به اعتقاد کارشناسان مهمترین راهکار برای کاهش این معضل امنیت حقوقی و قضایی زنان و ترویج فرهنگ حمایت از حقوق زنان است که به باور صاحبنظران حقوق زنان در ایران مورد بی توجهی واقع شده و تلاش های انجام شده برای احقاق ان نیز با سرکوب مواجه می شود.




 http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100223_l21_immolation_women.shtml






۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

در باره ی جشن اسفندگان بیشتر بدانیم

اي آرمئي‌تي‌، اي نماد و نشانه ايمان و دوست داشتن، آن پرتو ايزدي را كه پاداش زندگاني سراسر نيك‌منشي است، به من ارزاني دار» (گات‌ها هات 43 بند يك)

«سپندارمز» يا «سپنتا آرمئي‌تي» ايزد بانوي زمين است و جشن اسفندگان يادآور اين امشاسپند سودرسان است.
آرمئي‌تي را فروتني، بردباري و فرمانبرداري معنا كرده‌اند و اين امشاسپند نماد و نشانه‌اي از اين معاني و افزودن بر آن، ايمان و فداكاري و مهر و محبت دانسته‌اند كه ياري‌رسان و پشتيبان زنان نيك و پارسا به شمار مي‌رود.
آيين بزرگداشت اين ايزد بانو و جشن اسفندگان هم‌اكنون در 29 بهمن ماه برگزار مي‌شود و در ايران باستان در روز پنجم از ماه اسفند بود. چون سپندارمز يا سپندارمزد نام پنجمين روز از روزهاي ماه زرتشتي است.
ابوريحان بيروني در كتاب آثار الباقياقيه آورده‌است: «اسفندارمز فرشته موكل بر زمين است...
سپندارمز در ماه سپندارمز به جهت يكي شدن نام روز با ماه عيد زنان بوده‌است و مردان به زنان هديه مي‌دادند.
اين رسم در شهرهايي چون اصفهان، ري و پهله و شهرهاي مركزي و غرب ايران باقي‌مانده‌است و به فارسي مزدگيران گويند.» چنان‌كه بيروني نيز اشاره كرده‌است، سپاس و ستايش مادران و زنان از ويژگي‌هاي اسفندگان است. در اين روز زنان و مادران لباس نو مي‌پوشند و انجام كارهاي خانه بر عهده پدران و فرزندان است. در اوستا مجموعه نوشته‌هاي دين و آئيني نيز بارها به زنان پارسا و نيك، درود فرستاده‌شده، جايگاه و مقام بلند معنوي براي آنها آرزو مي‌شود.
«…از بين زنان و مردان، كسي كه برابر آيين راستي ستايشش بهتر است، مزدا اهورا از آن آگاه است.
زنان و مردان را ما مي‌ستاييم… اين زمين را با زناني كه روي آن زندگي مي‌كنند، مي‌ستاييم. اي اهورامزدا مي‌ستاييم زناني را كه در اثر درستكاري و راستي سرآمد شده‌اند… ما مي‌ستاييم مردان و زنان نيك انديش كه در هر كشور با وجدان نيك بر ضد بدي قيام مي‌كنند… كدبانوي خانه را كه اشو و سردار اشو است مي‌ستاييم. زن پارسايي را مي‌ستاييم كه بسيار نيك‌انديش بسيار نيك‌گفتار، بسيار نيك‌كردار، فرهيخته باشد. اي اهورامزدا ما مي‌ستاييم ياري رسان را…»
و از سوي ديگر سپنته آرمئي‌تي در نقش مادي خود نگهبان زمين شناخته‌مي‌شود و اين به دليل ويژگي‌هاي مشترك زمين با زن مانند زايندگي، فروتني، مهرباني، بردباري و مهر و محبت شايسته است. سپندارمز، روز زن و زمين ناميده مي‌شود. پس هم‌اكنون در گاه‌شماري خورشيدي با روز بيست و نهم ماه بهمن برابر شده است و براي گراميداشت زمين و زن گرفته مي‌شود. اسفندگان روز مادر، روز زن و زمين، گراميداشت همه فروزگان پسنديده نيكوي انساني كيش زرتشت است.
جايگاه وي در نزد اهورامزدا به گونه‌اي است كه ايزدان و ايزد بانواني چون آبان، آناهيتا و ماراسپند به همكاري وي گمارده‌شده و به فرمان اهورا با اين دستياران مينوي، زمين پاك نگاه داشته مي‌شود. اين ايزد بانو به همراه دستياران خويش و ديگر مينويان با تيرگي‌ها مي‌جنگند تا خورشيد را در روز ديگر از خاوران بيرون بياورند. برپايه باورهاي مزديسنا، سپندارمزد موكل بر دوازده ماه سال و پنجمين روز از هر ماه است و در ايران باستان پنجمين روز از ماه اسفند جشني بزرگ بر پا مي‌شد و به آن جشن اسفندگان گفته‌مي‌شد. اين جشن به نام‌هاي ديگر نيز نامبردار بوده؛ جشن مزدگيران، مژده‌گيران و گژدم. اين جشن به جشن زنان نيز معروف بوده و زنان در اين روز از همسران خود هدايايي دريافت مي‌كردند. ويژگي‌هاي اين ايزد بانو در نوشته‌هاي ديني شخصيت مادرانه و بردبارش بوده‌است. در آيين مزديسنا براي اين ايزد بانو دشمنان بزرگي برشمرده‌شده؛ بزرگترين اين دشمنان «تروميئتي»، ديو غرور و نخوت است. در اين آيين، اهورا، نماد زميني سپندارمزد را «بيدمشك» قرار داده و خويشكاري وي را پرورش آفريدگان و گسترنده چراگاه‌ها مقرر كرده‌است.
اين ايزدبانو جايگاه ويژه‌اي نزد ايرانيان باستان داشته‌است. در اين باورها فرمان برداشتن تيروكمان از سوي وي به آرش داده‌شد تا به آن مرز ايران و توران تعيين شود. و سپندارمزد با رخصت از منوچهر به پرسش‌هاي افراسياب بد كنشت پاسخ گفت و آب به ايران شهر باز آمد.

منابع :

1- آيين اختيار نوشته كورش نيكنام

2- دوهفته نامه امرداد شماره 154









۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

مناسبت های ماه اسفند


یكم اسفند: اورمزد روز جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِكاشان، اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و كاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).
همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب‌ها در پیوند است. در متون كهن، هنگامِ این جشن به گونه‌های مختلفی آمده است كه مانند بسیاری از دیگر دگرگونی‌ها ناشی از محاسبه زمان با تقویم‌های گوناگون و كبیسه‌گیری‌های متنوع بوده است.
 روز جشنی به نام «كوسه‌سواری/ كوسه برنشین». مراسم نـمایشی خـنده‌آور كه توسط مـردی كـوسـه‌رو كه بر دراز‌گوشی سوار بوده بـرگـزار می‌شده است. كـوسـه خـود را باد می‌زده و مردم به او آب می‌پاشیده‌اند.
پنجم اسفند:سپندارمذ روز جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئیتی»، در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاك و مقدس و بعدها یكی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مرد‌گیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بكار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزكنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.
دهم اسفند: آبان روز جشن «وخشنكام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمین‌های ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنكام» را «فرشته جیحون» می‌داند و می‌بایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.
نوزدهم اسفند:فروردین روز جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاكسازی رودها، كاریزها و چشمه‌ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
بیستم اسفند:بهرام روز جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آماده‌سازی و كاشت گل‌ها و گیاهان در گلدان‌ها و نیز جشن درختكاری.
بیست و ششم اسفند: اشتاد روز جشن «فروردگان»، جشنی در یاد‌كرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونه‌های «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.
بیست و نهم یا سی‌ام اسفند:مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال) جشن پایان فصل زمستان و زمان
گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فرا آمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده می‌نشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آب‌تنی به آب‌های دریاچه هامون می‌برند. (← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علف‌های صحرایی به خانه و روشن‌كردن چراغی در همه اتاق‌ها.
شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بام‌ها آتش می‌افروزند.




۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

انتقاد شدید مطبوعات واتیکان از فیلم "آواتار"


«آواتار» تازه ترین ساخته «جیمز کامرون» کارگردان موفق هالیوود با جلوه های ویژه بی نظیر و قهرمانانی با پوست های آبی رنگی که عاشق طبیعت هستند با استقبال شدید و کم نظیر مردم در سراسر جهان روبرو بوده است اما این فیلم از طرف مطبوعات و رسانه های «واتیکان»، مقر پاپ رهبرکاتولیک های جهان، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
نشریات و رادیوهای «واتیکان»، جیمز کامرون و فیلم سه بعدی پرفروش او را به خاطر این مسئله که داستان فیلم مردم را به جای پیروی از مذاهب به پرستش طبیعت تشویق و ترغیب می کند به باد انتقاد گرفته اند. ایده ای که «پاپ» هم در مورد آن به مردم هشدار داده است. واتیکان فیلم «آواتار» را علیرغم جلوه های ویژه خیره کننده آن، فیلمی ساده طبع، توخالی و آبکی خوانده است.
آن چه که مسلم است بیشتر انتقادات واتیکان در واقع متوجه تم اصلی فیلم «آواتار» است که در آن انسان در مقابل طبیعت قرارمی گیرد. «لوبزروسیون رومانو» می نویسد «این فیلم گرفتار نوعی الهیت وابسته به پرستش طبیعت شده است» و رادیوی واتیکان هم می گوید: «این فیلم به صورتی هوشمندانه با فلسفه و حکمت دروغین و کاذب طبیعت گرایی گره خورده است و می کوشد تا علم عادت و طرز زندگی موجودات و طبیعت را تبدیل به یک مذهب تازه در هزاره جدید کند. با این تفاوت که در فیلم آواتار، به طبیعت دیگر به چشم یکی از مخلوقات خداوند نگاه نمی شود بلکه این طبیعت تبدیل به خدایی می شود که باید آن را پرستید!»
اسقف اعظم فدریکو لمباردی، سخنگوی واتیکان اعلام کرد که هر چند نظریات نشریات واتیکان در حد نقد فیلم نوشته شده اند و به هیچوجه به الهیات مربوط نمی شوند اما «پاپ بندیکت شانزدهم» با تمام موارد این نظریات موافق است وبه هواداران خود در مورد خطراتی که «طبیعت پرستی» به عنوان یک مذهب جدید می تواند داشته باشد هشدار داده است.
پاپ بندیکت که به خاطر طرفداری مستمر از مسائل مربوط به بهبود محیط زیست به «پاپ سبز» معروف شده است از سوی دیگر همواره از هواداران خود خواسته است که عشق به طبیعت را با به وجود آوردن یک «خدای تازه» اشتباه نگیرند. او در سخنان خود در روز جهانی صلح گفته بود که «انسان ها به خاطر عشق به طبیعت نباید خود را با موجودات دیگر کائنات یکی بدانند و نباید تمام هستی و نجات خود را وابسته به همین طبیعت بدانند. هرچند انسان ها در دامن طبیعت احساس صلح و آرامشی بی انتها می کنند اما نبایست خود را مطلقا به آن وابسته بدانند.»
واتیکان و نشریات و رسانه های وابسته به آن در اغلب موارد، مسائل فرهنگی و هنری جهان به ویژه در ارتباط با فرهنگ مردمی یا «پاپ» را مد نظر دارند در برخی موارد آن ها را مورد نقد و بررسی و گاه انتقادهای شدید قرار می دهند. واتیکان پیش از این ها سریال کارتونی تلویزیونی «سیمپسون ها»، گروه راک اند رول «یوتو» و فیلم «رمز داوینچی» را مورد انتقاد قرار داده بود.
فیلم «آواتار» که در مدت کوتاه نمایش آن بیش از یک ونیم میلیارد دلار فروش گیشه داشته است قرار است تا این هفته درسینمایی در میدان «سن پیتر» در شهر «رم» که در چند قدمی «واتیکان» قرار گرفته به نمایش در آید.

(صدای آمریکا)



۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

ماه اسفند بزرگداشت زن


در ايران باستان و تا اكنون نيز همواره اسفندماه يادآور ماهي است كه در آن از زنان و مادران فداكار و پرتلاش و انديشمند ايراني سپاسگزاري مي‌شود و ماه نكوداشت زنان است كه جشن اسفندگان نمونه برجسته آن است.
گروهي از ايزدان از جمله « آناهيتا » زن هستند و در ميان امشاسپندان نيز سه امشاسپندان مرد و ٣ امشاسپند ديگر زن هستند. اين امشاسپندان عبارتند از: سپندارمزد و امرداد و خرداد زناني كه همچون زمين نماد باروري و زايايي و ادامه زندگي هستند و در جاي جاي اوستا نيز از آنان ياد شده است و جايگاه و پايگاهي همانند مردان نيك و پرتلاش دارند. به عنوان نمونه به بخشي از فروردين يشت اشاره مي‌كنيم كه در آن آمده است:
اينك فروهر همه مردان و زنان پاك را مي‌ستاييم آنان كه روان هايشان در خور ستايش و فروهر هايشان شايسته است. اينك فروهر همه مردان و زنان پاكدين را مي‌ستاييم.
زنان در اجتماع :
در دوران حكومت هخامنشيان و ساسانيان زنان در پهنه اجتماع و فعاليت هاي گوناگون حضوري پررنگ داشته اند. حتي در زمينه نظامي‌نيز به نام « آرتميس » بر مي‌خوريم كه در زمان هخامنشيان فرمانده نيروي دريايي بوده و در جنگ ها شركت مي‌كرده است.
گل نوشته هاي به دست آمده از آن دوران نيز بازگو كننده بسياري از واقعيت ها است كه تاريخ نويسان غير ايراني و به ويژه يوناني تلاش كرده اند آن را وارانه نمايش دهند. نوشته اين لوح هاي گلي حكايت از آن دارد كه زنان در فعاليت هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي نيز شركت مي‌كردند و مهر مخصوص خود را داشته اند تا دستورهاي خويش را به آن منقوش‌كنند.
در يكي از مهرهاي به دست آمده از تخت جمشيد زني بلند پايه در صندلي تخت مانندي نشسته و پاهايش را روي چهارپايه‌اي گذارده و گل نيلوفري در دست دارد و تاجي برسر نهاده كه چادري روي آن انداخته شده است و به تقليد از مجلس شاه، نديمه اي در برابر او ايستاده و عود سوزي در آن ديده مي‌شود. اين مهر ويژه يكي از زنان ثروتمند دربار هخامنشي است كه نقش مهمي‌در مديريت جامعه داشته و دستورهاي خود را به اين مهر منقوش مي‌كرده است.
دستمزد زنان و مردان نيز در زمان هخامنشيان برابر بوده است. يه ويژه آن كه زنان در ساختن بناها و كاخ هاي آن دوران نيز همدوش مردان كار مي‌كرده اند.
پيشه بيشتر زنان در دوره هخامنشيان صيقل دادن نهايي سنگ نگاره ها ، همچنين دوخت و دوز و خياطي بوده است. بنابراين در شاهنشاهي بزرگ هخامنشي با برابري و تساوي حقوق زنان و مردان رو به رو هستيم.


افزون بر اين، بايد يادآور شد كه زنان در زمان بارداري و به دنيا آوردن فرزند، براي مدتي از كار معاف مي‌شدند، اما از حداقل حقوق براي گذران زندگي برخوردار مي‌گشتند.علاوه بر آن،اضافه دستمزدي نيز به صورت مواد مصرفي لازم زندگي دريافت مي‌كردند، همچنين در گل‌نوشته هاي تخت جمشيد شاهد آن هستيم كه در كارگاه هاي خياطي، زنان به عنوان سرپرست و مدير بودند و گاه مردان زيردست زنان قرار مي‌گرفتند.
اما زنان خاندان شاهي از موقعيت ديگري برخوردار بودند. آنان مي‌توانستند به املاك بزرگ سركشي كنند و كارگاه هاي عظيم را با همه كاركنانش اداره و مديريت مي‌كردند و درآمدهاي بسيار زياد داشتند. اما بايد خاطرنشان كرد كه حسابرسي و ديوان سالاري هخامنشي حتي براي ملكه هم استثنا قائل نمي‌شد و محاسبه درآمد و مخارج را از وي مطالبه مي‌كردند.
در يكي از گل نوشته ها ( لوح هاي گلي ) رييس تشريفات دربار داريوش بزرگ دستور تحويل ١٠٠ گوسفند را به ملكه صادر مي‌كند تا در جشن بزرگ تخت جمشيد كه ٢٠٠٠ تن دعوت شده بودند، به كار روند.


http://www.t-z-a.org/farhang/Esfand.htm



۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

یک راه


زندگی شاید مثل قدم زدن ،توی یک راهه. راهی که نه آغازی داره و نه پایانی!


در جای جای این را ه بعضی ها به جمع می پیوندد و بعضی دیگر باز می مانند.


عده ای کندند و عده ای تند.


در این راه به فراز و نشیب های زیادی بر می خوریم.


اما چه بخواهیم و چه نخواهیم ،حرکت

رو به جلوست! هیچ کسی دو بار متولد

نمیشود.


و هیچکس دو بار نمی میرد!


حرکت رو بجلوست ـ راه بر گشتی وجود ندارد.


ممکن است بخواهیم میان بر بزنیم و یا

از راه دیگر برویم، اما در انتها باز راه


همان است ،که بوده و هست و خواهد بود!


در طول این راه آثار زیادی به یادگار مانده(از گذشته تا کنون)ویرانی،

آبادانی،بیماری.


اگر هر کسی سعی میکرد آن تکه از راهی را که باید بپیماید را آباد کند،بدور ازخود



خواهی و حسادت،گذر از آن شیرین میشد...زندگی زیبا میشد.



آنگاه شایدتاریخ نگاران می توانستند،چنگیزها ،هیتلر ها صدام ها،خا....و هزاران

 هزار ویرانگر را ،کم رنگ تر بنگارند!


اصلا اگر از بالا نگاه میکردی ویرانی ها به انداز ه ی یک نقطه میشدند...ناچیزو

بی مقدار!


حرکت رو بجلوست.راه برگشتی نیست.اما میتوان مابقی فرصت باقی مانده را به

جای ویرانی،ساخت.




البته این پست تکراریه.اما فکر کردم بی مناسبت با 22 بهمن 88 نیست .برای همه ی دوستان و عزیزان هموطنم آرزوی موفقیت و پیروزی دارم با تمام وجودم.

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

دیکتاتور درون



با دلتنگی حس می کنم برگی دیگر از دفتر زندگی من به پایان رسیده.وقتی به چنین حسی می رسم،اندوه غریبی قلبم را می فشارد.برای به پایان رسیدن بعضی از همین برگه ها  گاهی ثانیه شماری میکردم وبرای بعضی دیگر این آرزو که ای کاش هرگز این برگه به انتها نرسد!ا دنباله یکی از این برگ ها بود.آنجا را بسیار دوست داشتم ...جایی که در آن پس از گذشت سالها دوری و تنهایی دوستانی پیدا کرده بودم که با وجود مجازی بودن هم صحبتی با آنها برایم بسیارلذت بخش بود.از بودنشان خوشحال و از نبودشان دلتنگ می شدم.دوستانی که در جای جای دنیا به خاطر هم وطن بودن و هم خون بودن و داشتن پیشینه ای یکسان باآنها پیوند داشتم.و در حین تبادل افکار تمرین دمکراسی از نوع ایرانی می کردیم!با خود فکر می کردم در مدت زمان نسبتن طولانی که از کشورم دور بوده ام چقدر سطح آگاهیهای مردم تغییر کرده و احساس نزدیکی که ازاین تغییرات داشتم قلبم را گرم می کرد....اما افسوس که این برگه هم تا بخود آمدم چون یکی دیگر از برگه ها پر شده .به اتمام رسید...من ازگفتن سخنان تکراری اینکه ما ایرانی ها چنین هستیم و چنانیم بیزارم.چون با توجه به تجربیاتی که در طول  زندگیم بدست آورده ام ، بخوبی میدانم که مردم کشور های مختلف هر کدام به نوبه ی خود نقاط قوت و ضعف بسیار دارند.پس انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف خود و فقط گلایه از آن نهایت بی انصافیست.فقط نگفتن یکی دو جمله در پایان این برگ مرا آزار می دهد و آن این است که :تا رسیدن به مفهوم دمکراسی راه طولانی در پیش داریم بسیار طولانی...و خوشحالم که همواره سعی کرده ام یکی از پرچم داران این راه باشم ...در مغز هریک از ما دیکتاتوری زندگی میکند که اگر رهایش کنیم ما را تبدیل به هیولایی خواهد کرد که از انسان بودن فقط ظاهر آن را به یدک خواهیم کشید..

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

گل و بلبل




 نوروز هفت‌ماهۀ امسال


 در خون صبحگاه تولد یافت

 نامش «بهار سرخ» نهادند

 با این «بهار سرخ» گلی سهمگین شکفت،


 آری گلی بزرگتر از گنبد


 قدش ز گردباد رساتر


 هر برگ او به‌وسعت محراب


 هر غنچه‌اش به هیبت گلدسته


 هر بلبلش به لحن مؤذن


 با هر نسیم تازه دعا گو


 هرروز رو به‌جانب این گل


 خورشید بی‌خدا به نماز ایستاده‌است



نادر نادر پور
سروده شده : تهران ـ پنجشنبه 11 مرداد 1358

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

آشنایی با کلارا آبکار


(
آشنایی با کلارا آبکار

 یوسف و مجلس زلیخا ، روی عاج ، کلارا آبکار 11x22.5 cm تاریخ 1352 شمسی
در میان چهره های نامی نگارگران ارمنی کشور خانم کلارا آبکار به لحاظ تعلق خاطر به هنرهای تجسمی سنتی ایران چهره ای ویژه و ممتاز دارد.استاد کلارا آبکار از یک خانواده هنرور و دانش پرور اصفهانی در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. در دوران دبستان و در دوره دبیرستان به هنرنگاری نزدیک شد و با راهنمایی یکی از بستگانش در هنرستان بانوان ثبت نام نمود. و زیر نظر استادان بزرگی چون شادروان هادی خان تجویدی و علی درودی در این مدرسه تدریس نمودند و در سال ۱۳۱۷ دیپلم رشته مینیاتور را از آن خود کرد و به هنرستان عالی هنرهای زیبا رفت و جوهر وجودش را با عطر عشق هنرمندانی چون: علی کریمی، عبدالله باقری، زاویه و نصرت الله یوسفی و ...پر کرد.
مضامین هنر او بیشتر برگرفته از ادبیات غنی کشورمان چون: لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و شیخ صنعان و ...می باشد. و در محضر استاد حسین کاشی تراش در زمینه طرح و رسم گره و گره چینی را آموخت. در سال ۱۳۲۰ از وزارت پیشه و هنر گواهینامه درجه اول مینیاتوری را از آن خود کرد و از آن پس در مراکز هنری وزارت فرهنگ و هنر آن زمان مشغول به کار شد و در سال ۱۳۵۳ بازنشسته شد در سال ۱۳۶۸ گواهینامه درجه یک هنرمندی را که معادل رتبه استادی است از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت نمود. در سال ۱۳۷۱ با تشویق کارشناسان اداره کل موزه های تهران خانه و آثارش را به سازمان میراث فرهنگی اهدا کرد و به نشانه قدر دانی از این اقدام در روز جهانی موزه در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۳ موزه مینیاتور آبکار در مجموعه فرهنگی تاریخی سعد آباد افتتاح گردید.

زندگینامه:

نقاش برجسته کلارا آبکار در سال ۱۳۰۱ شمسی(۱۹۲۲ میلادی) در تهران در خانواده ای از ارامنه اصفهان چشم به جهان گشود. خواهران و برادران او هنرمند و آشنا به هنر عکاسی بودند. محیط خانواده و حضور در و مادری فرهنگ دوست وی را به دنیای هنر سوق داد.آنچنان که او در کودکی تمایل فراوان به هنر نقاشی نشان داد.سس به یاری خانواده در ((هنرستان دختران)) آن زمان به عنوان هنرجویی جوان ثبت نام نمود و پس از گذراندن دوره سه ساله هنرستان وارد ((هنرستان هنرهای زیبا)) شد. در دوره سه ساله هنرستان بزرگانی همچون استاد طاهر جوادزاده(استاد مینیاتور)،استاد هادیخان تجویدی(استاد مینیاتور)،استاد علی درودی(استاد تذهیب)، و در هنرستان عالی استاد مقیمی (استاد مینیاتور)، استاد نصراله یوسفی (استاد تذهیب و نقش قالی)، استاد عبدالله باقری (استاد تذهیب) و استاد حسین کاش تراش (استاد گره چینی) استادان و راهنمایان او در عرصه پهناور نگارگری بودند.
کلارا آبکار با گام هایی آهسته ولی به شیوه ای علمی و مطمئن دست به کار هنر نقاشی زد و سرآمد این هنر میان زنان گردید.استاد کلارا آبکار پس از پایان هنرستان عالی در بخش های مختلف وزارت فرهنگ و هنر وقت فعالیت کرد. او با دل و جان کار می کرد و در طول خدمت صدها مینیاتور،تذهیب،طرح و نقش گره، طرح لباس، پارچه و زیورآلات و ...آفرید که نمونه های آنها را در کتاب ها و موزه های متعدد از جمله موزه های مردم شناسی،آبکار،هنرهای ملی و موزه ملی ارمنستان می توان دید.یکی از ویژگیهای بیانی در تبالوهای آبکار وجود خط های روان و موسیقیائی بودن آنهاست. این خصوصیت در تابلوی ((باده عشق)) به صورت بارز نمایان است،کاری که در آن خطوط ساختاری کامل دارند و مملو از موسیقی هستند. در تابلوهای مینیاتور آبکار مناظر اسب سواری،طبیعت بی جان،گل ها،آرامگاه های عمر خیام،عطار و شیخ احمد و همچنین برج های فیروزآباد و علی آباد کاشان که تحت نظر سازمان ملی هنر و موزه ها می باشند از جایگاه ویژه ای برخوردارند.
از مشهورترین آثار وی می توان از ((انوشیروان و بزرگمهر))،((شکار بهرام))،((یوسف و زلیخا)) و ((پیرزن و سلطان سنجر)) نام برد. یکی دیگر از آثار برجسته آبکار ((تاج پیمان)) می باشد (نگین کاری روی نقره) که با طراحی وی انجام شده است.
در آثار کلارا آبکار با وجودی که موضوع مینیاتور صد در صد ایرانی است اما اکسپرسیون صورت ها و به طور کلی ارمنی است. استاد آبکار با وجود نیاز مالی هرگز آثارش را به معرض فروش نگذاشت و در برابر اصرار دیگران برای فروش آثارش می گفت:
مگر شما می توانید فرزندانتان را بفروشید؟
او اعتقاد داشت که هنر واقعی با پول سازگار نیست و آنچنان که در یک اقدام بی سابقه در سال ۱۳۷۰ شمسی (۱۹۹۱ میلادی) خانه مسکونی و همه آثارش را به سازمان میراث فرهنگی اهدا کرد و سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۷۲ شمسی (۱۹۹۳ میلادی) در مجموعه فرهنگی سعدآباد، موزه ای به نام او تاسیس کرد که یکی از موزه های منحصر به فرد ایران است.
خانه استاد نیزپس از طراحی و بازسازی همانگونه که آرزو داشت تبدیل به آموزشگاه هنر نگارگری شد.استاد کلارا آبکار در نخستین روز بهار سال ۱۳۷۴ شمسی (۱۹۹۶ میلادی) بدرود حیات گفت.
استاد کلارا آبکار ، این بانوی عاشق و دل باخته هنر ایران از پدیده های ارزشمند هنر مینیاتور و تذهیب و نقش گره و نقاشی زیر لاکی است . زنی والا ، از تبار ارامنه ایران ، که سهم و قدری مهم در عرصه هنرهای ملی و سنتی ایران زمین دارد . او میتواند معیار تلاش و کوشش و موفقیت زن در وادی هنر و فرهنگ این مرز و بوم باشد . تاریخ هنر ایران ، در دوران معاصر ، بی هیچ تردید ، مدیون هنر آفرینی های بی نظیر این زن در رشته های مختلف هنر ایرانی است .
استاد کلارا آبکار در تهران در خانواده ای از ارامنه جلفای اصفهان چشم به جهان گشود . در سال 1314 شمسی ، عشق فراوان او به نقاشی ، وی را به مدرسه صنایع قدیمه آورد . زیر نظر استاد هادی تجویدی با شگردها و رموز نقاشی ایرانی (مینیاتور) آشنا شد و تذهیب را در خدمت استاد درودی فراگرفت .
خانم کلارا آبکار از تعالیم استاد علی کریمی ، استاد ابوطالب مقیمی ، و زاویه نیز بهره ها گرفت و خود را به مرز خلاقیتهای هنر رساند و این در حالی بود که استاد روز به روز بیشتر شیفته هنر ایران می شد .
کلارا آبکار نقش گره(هندسه نقوش) را نیز نزد استاد حسین کاشی تراش آموخت و در این رشته هنری نیز سرآمد یاران شد و در سال 1367 شمسی اولین نمایشگاه از آثار این هنرمند در موزه هنرهای ملی ایران برپا شد و به حق تحسین همگان را برانگیخت و بدین ترتیب استاد کلارا آبکار به دنیای هنر معرفی شد .
استاد کلارا آبکار براستی در زمینه مینیاتور تمامی توش و توان هنری و آموخته های خود را بکار گرفت تا بتواند تمام ارزش ها و مبانی این هنر ملی را در آثارش حفظ و نمایان سازد .
آبکار در بخشی از مینیاتورهایش به شیوه رضا عباسی و استاد حسین بهزاد قلم گیری و نقش آفرینی کرده و در پاره ای از ظرافت ها ، همپای حسین بهزاد قلم گیری کرده.
استاد کلارا آبکار تا پایان زندگی ازدواج نکرد و درپی بیماری چند ماهه ای بدرود حیات گفت .
روحش شاد


ارامنه ایران

.http://armaniyeirani.blogfa.com/cat-8.aspx