۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

آناهیتا الا هه ی آب

آناهیتا، الهه نگهبان آب ایرانیان

«آناهیتا» به معنای پاک و دور از آلودگی در اعتقاد ایرانیان باستان الهه آب، فرشته نگهبان چشمه‌ها و باران و همچنین نماد باروی،
عشق و دوستی بوده است. این اعتقاد از دوران پیش از زرتشت در ایران وجود داشته و در دوران‌های بعدی هم مورد توجه قرار گرفته
است.

توجه به آناهیتا از دوره اردشیر دوم هخامنشی در ایران مرسوم شده و در دوره‌های تاریخی بعدی یعنی اشکانی و ساسانیان هم ادامه
داشته است. در کتیبه‌های به‌جا مانده از این دوره‌های تاریخی اشاره‌ها و تصاویری از آناهیتا در کنار نام اهورا مزدا به چشم
می‌خورد.«در نقش برجسته تاق بستان، خسرو پرویز پادشاه ساسانی در میان اهورامزدا و آناهیتا ایستاده است. در این نقش برجسته،
آناهیتا که در سمت راست شاه ایستاده، تاجی همانند اهورا برسر و در یک دستش حلقه فر ایزدی را نگه داشته و در دست دیگرش
کوزه‌ای است که از آن آب می‌ریزد.»

به احترام این الهه ایرانی معابد و تندیس‌های فراوانی در دوره‌های تاریخی پیش از اسلام در سرزمین ایران ساخته شده است. از آناهیتا
یادواره‌هایی (شامل معابد و کتیبه‌ها) در همدان، شوش، کازرون و آذربایجان، کرمانشاه و کنگاور به‌جای مانده است. معبد آناهیتا در
کنگاور مشهورترین معبد منسوب به آناهیتا در ایران است.

در تقویم ایرانی روز دهم ماه آبان باستانی برابر با چهارم آبان فعلی به عنوان جشن آبانگان مشخص شده است. آبانگان جشن آناهیتا
(آناهید)، الهه آب است. در جشن آبانگان، ایرانیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه‌ها، الهه آب را نیایش می‌کردند.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

عشق اهریمنی سودابه (نوشین شاهرخی)

چکیده‌ی داستان:

سودابه یا سوداوه دختر شاه مازندران است. کاوس که در شاهنامه پادشاهی بی‌ خرد است، با آن که توان جنگ با مازندران را ندارد، بهاین کشور لشکر می‌کشد و از سودابه خواستگاری می‌کند، اما شاه مازندران او و یارانش را به بند کشیده و کور می‌کند. سودابه ازاستثنائات شخصیت‌های زن شاهنامه است که شخصیتی منفی دارد. زنی شیفته که چون عشق‌اش را به دست نمی‌آورد، چنان از معشوق
متنفر می‌شود که وی را به کام مرگ می‌فرستد.
رستم از هفت‌خان می‌گذرد و با کشتن دیو سفید، خون او را در چشمان کاوس و یارانش می‌ریزد، بینایی را به آنان بازمی‌گرداند و آنانرا از بند می‌رهاند.

سودابه زنی زیبا، باخرد و مهربان توصیف می‌شود که در تمام مدتِ بند به کاوس یاری می‌رساند و پس از ازدواج با وی شهبانویایران می‌شود.

سیاوش هنوز کودکی بیش نیست که سودابه او را می‌بیند و به او دل می‌بازد. سیاوش که نزد رستم تعلیم هنر، ادب و رزم می‌بیند تا سنیننوجوانی نزد رستم می‌ماند و هنگامیکه از سیستان به ایران بازمی‌گردد، سودابه این‌بار چنان شیفته‌ی او می‌شود که دل و جان از کفمی‌دهد.

سیاوش به عشق سودابه پاسخ منفی می‌دهد و نمی‌خواهد به پدرش خیانت کند. سودابه می‌خواهد با زور با سیاوش هم‌آغوش شود، اما جزپیراهنی پاره از سیاوش چیزی در دستانش نمی‌ماند. پس به سیاوش تهمت می‌زند که قصد تجاوز به او را داشته است. آتشی چون کوهبرپا می‌کنند تا سیاوش از آن بگذرد (در ایران باستان عقیده بر این بوده که آتش گناه‌کاری یا پاکی انسان را گواهی می‌دهد) و چون
سیاوش تندرست از آن بیرون می‌آید، بی‌گناهی او ثابت می‌شود. سودابه که بی‌مهری کاوس را می‌بیند و معشوق را نیز از دست داده وبنابراین هم عشق و هم قدرت را از کف نهاده، دوقلوهای زنی را می‌کشد و جای کودکان خودش جا می‌زند و مرگ آنان را به قصدتجاوز سیاوش نسبت می‌دهد و کم‌کم جایگاه پیشین خود را نزد کاوس بازمی‌یابد.

سیاوش که همواره زیر فشار و تهمت سودابه است، با حمله‌ی توران به ایران ترجیح می‌دهد که به جنگ برود. اما افراسیاب تورانی با
دیدن خوابی هولناک با سیاوش پیمان صلح می‌بندد. ازین سو کاوس که نمی‌خواهد فرزندش بازگردد، از او پیمان‌شکنی می‌طلبد. سیاوش
پیمان نمی‌شکند و به توران پناهنده می‌شود. در آنجا با دختر افراسیاب فرنگیس ازدواج می‌کند، اما پس از چندی با توطئه‌ی حسودان در
توران کشته می‌شود. رستم سوگوار و خشمگین از سودابه، او را جلوی کاوس از شبستان بیرون می‌کشد و با شمشیر به دو نیم می‌کند.

عشق اهریمنی :

از لحظه‌ی شیفتگی سیمای سودابه تغییری اساسی می‌یابد. دیگر از کاردانی و مهربانی او سخنی نیست، بلکه حرکات، اندیشه و
برنامه‌ریزی‌های او همه بوی خیانت، خشونت و مرگ می‌دهند. سودابه‌ای که در مازندران چنین با کاوس مهربان بود، حال می‌خواهد
پنهانی به او خیانت کند و از پسر کاوس نیز می‌خواهد که با او هم‌‌دست شود. اما تنها خیانت نیست که از او زنی اهریمنی می‌سازد، بلکه
سیمای جنایت‌کاری است که برای پیشبرد اهداف خود دست به کشتار دو کودک نوزاد می‌زند و سیاوش را در میان کوهی از آتش
می‌فرستد.

سودابه و زلیخا :

زیبایی ایزدی یوسف (در داستان یوسف و زلیخا) و سیاوش که زنان را بی‌قرار و عاشق خود می‌کنند و نیز عشق سودابه به ناپسری
همچون زلیخا که عاشق دلخسته‌ی ناپسری‌اش یوسف می‌شود، از زوایایی به یکدیگر شبیه‌اند. در یوسف و زلیخا اما سیر داستان از
نونی دیگر است و در پایان نیز زلیخا با تحمل رنج عشق، زیبایی و جوانی از دست رفته‌اش را بازمی‌یابد و به معشوق خود می‌رسد. اما
سودابه‌ی شاهنامه از لحظه‌ی عاشقی به بعد اهریمنی می‌شود، و سزایش مرگی است که به دست رستم انجام می‌پذیرد. عشق مادروپسر

در شاهنامه سودابه مادر سیاوش نیست و از مادر سیاوش پس از زایمان سخنی نمی‌رود که فقدان آن در داستان بسیار مشهود است.
ازین‌رو برخی کاتبان با ابیاتی الحاقی به شاهنامه افزوده‌اند که مادر سیاوش پس از زایمان مرده است.

دکتر خالقی مطلق بر این نظر است که "در ساخت کهنتر این داستان، مادر سیاوش همان سودابه بوده، ولی سپس‌تر چون عشق میان
مادر و پسر را نپسندیده بودند، سودابه را مادر ناتنی سیاوش کرده‌اند..." (سخن‌ دیرینه، 1381، ص325).

یک دلیل مهم تفاوت در روایت‌ها اینست که در ایران باستان ازدواج درون‌خانوادگی (حداقل میان پادشاهان) پسندیده بود و پس از
سلطه‌ی اسلام ناپسند شد.

حتی اسطوره‌های خدایان ایرانی نشان از پیوند درون‌خانوادگی دارند و مشی و مشیانه (نخستین زن و مرد) خواهر و برادرند.

برگرفته از: شهرزاد نیوز

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

همیشه همان...

هميشه همان...
اندوه


همان:
تيری به جگر درنشسته تا سوفار.
تسلای خاطر


همان:
مرثيه ‌يي ساز کردن. ــ



غم همان و غم‌واژه همان
نام ِ صاحب ‌ْمرثيه


ديگر.



هميشه همان
شگرد


همان...
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»


همچنان نماد ِ اميد بماند.
راه


همان و
از راه ماندن


همان،
تا چون به لفظ ِ «سوار» رسي



مخاطب پندارد نجات‌دهنده‌يي در راه است.

و چنين است و بود
که کتاب ِ لغت نيز


به بازجويان سپرده شد
تا هر واژه را که معنايي داشت


به بند کشند
و واژه‌ گان ِ بي‌آرِش را


به شاعران بگذارند.
و واژه‌ها


به گنه ‌کار و بي ‌گناه


تقسيم شد،
به آزاده و بي‌معني



سياسي و بي‌معني



نماد ين و بي‌معني



ناروا و بي ‌معني. ــ

و شاعران
از بي‌آ رِش‌ترين ِ الفاظ


چندان گناه‌واژه تراشيد ند
که بازجويان ِ به تنگ ‌آمده


شيوه ديگر کردند،
و از آن پس،



سخن‌گفتن



نفس ِ جنايت شد.

۱۳۶۳احمد شاملو

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

مانی نقاشی که پیا مبر شد یا پیامبر نقاش؟


مانی نقاشی که پیا مبر شد یا پیامبر نقاش؟
مانی، نقاشی که پیامبر شد و یا پیامبر نقاشی كه ازمشهور*ترین كتاب او، ارژنگ یا آردهنگ امروزه اثری در دست نیست. مانی، شاعری که پیامبر بود.. پیام*آوری كه آیین وی آبشخور الهی نداشت اما آن چنان فراگیر شد كه زمانی برمنطقه وسیعی از غرب امپراتوری روم تا هند و از مرزهای چین تا عربستان گسترده شد. پیروان كیش او در اوج عظمتش از سواحل اقیانوس آرام تا سواحل اقیانوس اطلس را دربر*گرفته بودند و آیین او آیین رسمی دولت تركان اویغوری آسیای مركزی شد. مانی حتاموفق شد تا بر امپراتوری چین میانه تاثیر بگذارد. این آیین بیش از ۱٥۰۰سال دوام آورد و عده*ای از مانویان تا اوایل سده بیستم نیز در چین وجود داشتند. تاثیر آیین مانی بر برخی از فرقه*های مسیحی در حوالی شمال ایتالیا و جنوب فرانسه ونیز در قوانین مذهب تائودر چین به چشم می*خورد. تائو در نگاهش به انسان و همزاد و طبیعت بسیار به مانی نزدیک است.این اندازه گسترش و دوام،در حالی كه این آیین به جز مدتی كوتاه و در منطقه كوچكی، هیچ گاه از پشتوانه و قدرتحكومتی برخوردار نبود، مایه شگفتی است. این آیین چه ویژگی داشته كه توانسته بود این چنین در میان مردم رسوخ كند؟در هنگامه قدرت جویی و جنگ های دینی که سراسر تاریخ انسانی را به خون و آتش کشیده است، مانی سخن از آیین این جهانی و انسانی می کرد. این راز بزرگ پیروزی او بود.مانی در ۱٤ آوریل (۲٥ فروردین) ۲۱٦میلادی درشمال بابل در استان اسورستان، سرزمین ستاره شناسان و دانشمندان به دنیا آمد. در مورد محل تولد مانی اختلاف نظر زیاد است اما ابوریحانبیرونی محل تولد وی را ده مرآیین ودر ناحیه نهر كوتادر شمال بابل می*نویسد. خود مانی هم در قطعه شعری می*گوید: «شاگردی شاكرم، برخاسته ازسرزمین بابل.» پدر مانی، پتگ یا پاتگاز تبار شاهان اشكانی و اهل همدان بود كه با زنی با نام مریم ازدواج كرد. مادر مانی با خانواده كمسركان از شاخه*ای از خاندان شاهی اشكانی نسبت داشت. پتگ از همدان به تیسفون، پایتخت اشكانیان، رفت و در آنجا به فرقه مغتسله پیوست كه گونه*ای فرقه گنوسی بود. او به ادعای خود در پی الهامی از گوشت خوردن و برخی رفتارها دست كشید و به اتفاق فرزند چهار ساله*اش، مانی، به میان اعضای فرقه رفت. مغتسله یا ماندایی ها یا صبیین از گروه های بزرگ عرفانی ایرانی بودند. از بین آنان دانشمندان و پزشکان بسیاری در تاریخ برخاستند. این گروه هزاره ها به زندگی خویش ادامه دادند، چنان که هنوز نیز در کناره های کارون زندگی می کنند و به باورهای دیرین خویش پای بند هستند.نام مانداییان با آب گره *خورده است. در كنار رود كارون در خوزستان هنوز هم، قومی صنعتگر و هنرمند با آیینی ویژه زندگی می*كنند. تقریبا تمامی آیین*ها ی مانداییان در كنار آب ، انجام می*شود. ماندا،به معنای معرفت و شناخت و «صبی»، در زبان عربی از «صب» به معنای آب ریختن گرفته شده است. ماندا با عرفان و گنوس و زندقه هم ریشه و به یک معنی است.یكی از اعتقادات مانداییان این است كه «یردنه» یا آب مقدس از زیرعرش جاری است و زندگی نیز از زیر «یردنه» و دنیای نورانی بالا، مملو از آب زنده است. مانداییان به پاكی اهمیت زیادی می*دهند. «رشامه»، «طماشه» و تعمیر، مراحل پاكی مانداییان است. غسل و آبكشی در زبان ماندایی «طماشه» گفته می*شود.تعمید هم که اصلی*ترین بخش آیینی مانداییان است، در زبان ماندایی، «مصویا» گفته می*شود. تعمید فقط باید توسط روحانی ماندایی انجام شود. انجام تعمید به خودی خود در هر زمانی مفید است. رشامه مانند دیگر بخش های آیین، نمادین است. در رشامه با یردنا* یعنی وضو گرفتنبا آب جاری، با بوییدن آب از بوی خدا یاد می*شود.به این ترتیب، مانی باافكار آیین*های عرفانی میان رودان بزرگ شد. مانی به گفته خودش كه درگزارش ابن ندیم و بیرونی ضبط است، نخستین بار در دوازده سالگی پیام وحی را دریافتكرد و حامل پیام، روح همزاد او بود كه در متن های فارسی میانه مانوی «نرجمیك» یا توام، همزادخوانده می*شود. بار دیگر، در 24 سالگی وحی به وی نازلشد و این بار دستور یافت تا به آموزش آیین بپردازد. او نخست پدر و سپس بزرگانخانواده را به آیین خود در آورد. سپس برای تبلیغ آیین خود به سفر پرداخت. یكی ازویژگی*های تبلیغ در آیین مانی آن بود كه در هر منطقه*ای به زبان آن منطقه و به گونه ایكه برای مردم آن منطقه قابل درك باشد، به تبلیغ می*پرداخت. خود او در متنی به زبان فارسی میانه می*گوید: آیینی كه من گزیدم، از دیگر آیین*های پیشینیان در ده چیز برترو بهتر است. یك، آن*كه آیین*های پیشین به یك شهر و یك زبان بودند. اما آیینی كه منآوردم، در هر شهر و به هر زبان پیدا شود و در شهرهای دور گسترش یابد.همچنینمانی از عناصر اعتقادات بومی هر منطقه نیز وام می*گرفت. از این*رو، در اساطیر مانوینام*های ایزدان ایرانی با نقش*هایی متفاوت تكرار می*شود، از قبیل: هرمز بغ، مهرایزد، بهمن بزرگ، نریسه یزد. همچنین عناصر مسیحی چون عیسای درخشان، شیث و عیسی مسیح كه مانی خود را ادامه دهنده راه وی می*خواند. مانی با تطبیق خود بااین آیین، می*خواست غرب را تسخیر كند، همان طور كه در شرق مبلغان آیین مانوی عناصری چند از آیین بودایی را اقتباس كردند تا بهتراز سوی مردم بودایی پذیرفته شوند. آیین مانوی از همان آغاز به صورت آیینی آمیزه*گراظهور كرد. در این آیین، آمیزشی آگاهانه ازباورهای مسیحی و ایرانی بر اساس باورهای باستانی میاندورود در قالب باورهای عرفانی صورت گرفته بود. در آیین وی آزردن جان ها و موجودات زنده بسیار زشت شمرده شده است. مانی بر آن بود که دین های مختلف سبب اختلافات و جنگ های بسیار شده اند و باید آیینی زمینی و این جهانی برای همه ی افراد بشر به وجود آورد.آیین وی آمیزه ای از دانش و دین و عرفان بود.کیهان شناختی وی بر اصل دو بن نور و تاریکی بود که بر عرفان و کسانی چون سهروردی تاثیر بسیار نهاد. نماز و روزه و زکات از آداب آیین او بود که در اسلام مورد تقلید قرار گرفت. بنا به باور او، فرزانگی در درک روشنایی زندانی شده و با پرهیزگاری و شناخت و برادری و پاکدامنی باید او را نجات داد. در متن های مانوی، بنیان اندیشه های او چنین آمده است:* پایه ی باور ما، شناسایی خود است.* شناختن آدمی، سرآغاز کمال است.* همه چیز را دوست بداریم* بت را نباید پرستید. دروغ نباید گفت. زنا نباید کرد. دزدی نباید کرد. از جادو و افسون باید دوری کرد. در پیشه و حرفه باید جدی بود.مانی همچنین یكی از ابزار مهم تبلیغی خود راكتابت می*دانست، بر*خلاف سنت شفاهی رایج در ایران. آثار اصلی مانوی كه متعلق بهمانی شمرده می*شود، هفت اثر بود كه به زبان آرامی شرقی، زبان محلی مانی، نوشته شده بود: اونجیلون زیندگ (انجیل زنده)، نیان زیندگان (گنج زندگی)، رسالات، رازان(اسرار)، كوان (غولان)، دیبان (= دیوان، نامه*ها)، مزامیر و نیایش*ها. همان*طور كه می*بینیم نام یكی از آثار مانی، انجیل زنده است، از آن*رو كه مانی خود را به منزله حواری مسیح و ادامه دهنده راه او می*دانست. در نظر او، انجیل مسیحیان دست برده شده و انجیلی كه خود آورده بود، انجیل زنده بود. این هفت كتاب، كتاب*های آیینی مانویبه شمار می*آید. افزون بر این*ها، مانی كتابی به فارسی به نام «شاپورگان» داشت كهبه زبان فارسی میانه نگاشته و در آن چكیده ی اندیشه های خود را برای شاپور اولساسانی بیان کرده بود. مانی به یاری برادران شاپور، «پیروز» و «مهرشاه» كه به آیین مانی گرویده بودند، توانست سه بار به حضور شاپور پذیرفته شود. ابن ندیم درالفهرست نخستین دیدار آنها را در روز یكشنبه اولین روز ماه نیسان كه آفتاب در برجحمل بود، یاد می*كند و می*نویسد این تاریخ برابر با روز تاجگذاری شاپور بود و در این دیدار، مانی «شاپورگان» را كه تنها كتابش به زبان فارسیمیانه است، تقدیم شاپور می*كند. در نوشته های مانوی آمده كه شاپور سخت تحت تاثیر پیاممانی قرار گرفت و به او اجازه داد آزادانه در سراسر ایران تبلیغ كند و به این ترتیب، مانی سال*ها جزو ملازمان شاپور شد و حتا در لشكر*كشی شاپور در جنگ باوالرین، امپراتور روم، چونان كرتیر موبد در كنار او بود، موبدی كه بعدها از دشمنان سرسخت مانی و موجب دستگیری و محاكمه وی شد. كتاب دیگر مانی كفالایا یاسخنرانی*هاست كه مجموعه گفتارها و تا حدودی پیشگویی*های مانی است. اشعار و ترانه ها و زمزمه های مانوی از شاهکارهای ادبی آن زمان به حساب می آید. سرود مروارید مانی که تازه یافته شده است، منظومه ای عارفانه و دل نشین است.امامشهور*ترین كتاب مانی آردهنگ است كه در فارسی ارتنگ و ارژنگ خوانده می*شود و سراسرتصویری است. مانی تمام اساطیر مانوی، داستان آفرینش و اصول اعتقادی آیین خود را دراین كتاب به تصویر كشیده است. مانی بر این باور بود كه سخنانش باید به گونه*ای بیان شود كهبرای همه مردم قابل فهم باشد. كتاب آردهنگ را می*توان ابتكار مانی برای تكمیل آموزش آیین خود به توده مردم به ویژه كم سوادان و بی*سوادان دانست. این كتاب شاهكاری هنری بود از هنر خاص مانویان كه با كوچ آنان به چین بر هنراین سر*زمین تاثیراتی شگرف بر جای گذاشت. با آن*كه تنها یك كتاب مانی مصور گفته شده اما در سایر كتاب*ها نیز برای پرهیز از یكنواختی تزییناتی در حاشیه نوشته*ها و حتا استفاده از رنگ*های مختلف دیده می*شود. وی در خط فارسی اصلاحات زیادی انجام داد.آثار مانوی یعنی آثاری که پیروانش نوشته اند بسیار زیاد است و از جمله این آثار شعرهایی به زبان پهلوی اشکانی است. مانند دو مجموعه شعر که مضمون آنها هبوط روح است، مانوی ها خیلی پیش از سنایی و بایزید بسطامی چنین مضامینی را پرورانده اند، و این اشعار که در قرن دوم هجری کشف شده، مربوط به ابتدای دوره اسلامی است، زمانی که مانوی ها از ایران رانده می شوند و ازطریق تاجیکستان و آسیای مرکزی به چین می روند و پناهنده می شوند و تا قرن نهم میلادی در شهر تورفان کتابخانه های عظیم داشته اند و همین متونی – که اشاره کردم و متون بسیاری بر روی چرم در کتابخانه های آنان به دست آمده است.از این گذشته، در آن زمان بویژه در خاورمیانه، هنر شفا بخشی ومعجزه از درجه بالایی برخوردار بود. هنری كه مانی از آن بی*بهره نبود. او پزشكی توانا و حكیمی معجزه*گر بود . ادبیات مانوی را به دو بخش تقسیم می توان کرد: ادبیات دینی و ادبیات ناب مانند شعر و داستان و دیگر انواع ادبیات آفرینشی.وقتی در ادب فارسی از نخستین شاعران سخن به میان می آید از ابوحفض سغدی و ابوسلیک گرگانی یاد می کنند، در حالی که ادبیات فارسی از ادبیات ایرانی جدا نیست و نخستین شاعر باید "وهمن خورشید" را به حساب آورد که دو مجموعه شعر از او باقی مانده که از اشعار عرفانی ایرانی است. سابقه شعر سپید و نمونه های ادبیات داستانی را تیز در ادبیات مانوی می توان یافت.بنا به پژوهش های ارجمند دکترابوالقاسم اسماعیل پور:در متون مانوی، چهار نوع ادبی می توان یافت:ادبیات آموزشی با قطعات زیبا که گاه با گلستانپهلو می زند. و شعرهای بسیاری همراه دارد.ادبیات غنایی که هم در شعر و هم در نثر مانوی نمونه هایی از آن می توان یافت. سوگ سروده ها در مدح قدیس هایمانوی و بیان عشق عرفانی .عشق نزد آنها یعنی رهایی از ظلمت وکشف پاره نور وجودوعارف شدن به آن.ادبیات روایی که از این نوع داستان های بسیاری در نوشته های مانوی داریم. نوشته هایی که در واقع هم داستان است، هم تمثیل. تمثیلات سغدی مانوی آنقدر زیاد است که زندرمان توانسته از آنها یک جلد کتاب چاپ کند. اینها همان داستان های خیلی کوتاه یا داستانک است.زندگینامه نویسی که شاخه ای جدید در ادبیات ایجاد کرد. مانی خود زندگینامه نوشته است. او اولین کسی است که حدود ١۷٠٠ سال پیش زیست نامه خود را نوشته و در آن خود و خانواده اش را معرفی می کند.از ویژگی های مانویت یکی نیز این بوده است که پیروانش به آثار نوشتاری بسیار اهمیت می داده اند. هیچ دین و آیینی نیست که اینهمه آثار از آن باقی مانده باشد. به هر زبانی از آنها آثاری به جا است. متون یونانی مانی، متون چینی مانی، متون لاتینی مانی، متون ترکی مانی و ... پیداست که بسیار کار شده، و نویسنده و روشنفکر بسیار داشته اند. اینکه در میان ایرانیان مانی به نقاش معروف شده به دلیل آن است که مانوی ها با بهترین مرکب ها و بهترین چرم ها و بهترین ابریشم ها آثار خود را می نوشته اند.آثار دیگری وجود دارد که غیر مانوی ها از جمله مسلمانها درباره آنان نوشته اند. در کتابهای فارسی از سده چهارم تا قرن سیزدهم هجری درباره مانویتآگاهی های زیادی می توان به دست آورد. مهمترین این کتابها در زبان فارسی "بیان الادیان" ابوالمعالی و "فارسنامه" ابن بلخی است. در زبان عربی نوشته ها زیادتر است و نزدیک صد و هفتاد کتاب و رساله درباره مانوی ها وجود دارد. "آثار الباقیه" بیرونی و "الملل و النحل" شهرستانی و "الفهرست" ابن ندیم جزو بهترین نوشته های عربی در این زمینه است. الفهرست نام کتابهایی را می برد که اصل آنها از بین رفته است ولی ما در دست نوشته های مانوی گاهی به نامهایی بر می خوریم که می بینیم همان است که الفهرست نوشته است. در متون سریانی و یونانی هم در این زمینه آثاری وجود دارد. کتابی با نام "آکتا آرخل آی " که به زبان یونانی است و در حال حاضر بحث روز دنیا در زمینه مانی شناسی است. کارهای پژوهشی بویژه در آمریکا روی این کتاب انجام می شود زیرا بر این باورند که ناگفته ها و مشکلات مانویت را حل خواهد کرد. این کتاب که در قرن چهارم میلادی نوشته شده از این جهت اهمیت دارد که بسیاری از مسائل عرفان مسیحی را هم حل می کند.وی در شصت و یک سالگی در زندان و زنجیر در گذشت.در زمان عباسیان به بهانه مانوی بودن بسیاری از دانشمندان را کشتند. یکی از آنان که به فتوای هادی خلیفه کشته شد، نویسنده ای بود به نام ازدیادار که شاعری در مرگش سروده است:به خدا سوگند که او دوست می داشت که خناهی خدا در آتش باشددر آیین او نه ماران را می کشند و نه گنجشک ها راو نیز موش راو می گوید که روح خدا در پیکر موش است.
آیین مانی در غرب نیز به وسیله کلیسا سرکوب شد. آیین پریسیلیانی در اسپانیا، آیین بوگومیلی در بلغارستان و کاتارهای فرانسه و شمال ایتالیا به شدت از مانی برداشت کرده و با آن آیین نزدیک بودند. پریسلیانی در ٣٨٥ میلادی به عنوان جادوگر و مانوی تبعید و به مرگ محکوم شد. بوگومیل در بلغارستان نیز به فرمان اکپراتور بیزانس در یک میدان اسب دوانی به آتش کشیده شد. کاتارها نیز مانوی بودند و به مبارزه با ستم های کلیسا برخاستند و تمدنی باشکوه در جنوب فرانسه بنیاد نهادند و سرانجام با یاری کلیسا و حکومت آنان را به خاک و خون کشیدند. آخرین دژ آنان در سال ۱٣٤٤ میلادی سقوط کرد و دویست و ده تن مانوی را دستگیر و بر فراز کوهی از هیزم به آتش کشیدند. مانویان ارمنستان نیز بسیار مقاومت کردند. در سده هشتم میلادی، برای چندمین بار کلیسا فتوای قتل عام آنان را صادر کرد. کشیشان و شاهان به راه افتادند و سدها اندیشمند مانوی را کشته و آثارشان را به آتش کشیدندجشن بزرگ مانویان به نام بما که جشنی بهاری است تا مدت ها برگزار می شد.پیکر مانی را مدت ها بر دروازه ی جندی شاپور به دار آویختند و از آن پس، مردمان آن را دروازه ی مانی خواندند. اما اندیشه هایش را نتوانستند به دار کشند.اینک نمونه های دیگری از شعرهای سپید مانی به روایت دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور:نمونه هایی از اشعار« سپید» مانوی(1)خسته مشو ای خرد
تن در مده ای عشق
بیا گرد آییم
و او را دریابیم
که پنهان از نظرهاست
که خموش است و سخن می گوید
دو گوهر کز آغاز بوده اند
آن مغاک
و او کز بلندادرخشنده است ظلمت فراز رفته
نور اما هبوط کرده است
خسته مشو ای خردتن در مده ای عشق
مرگ چشنده زندگی ست
زندگی چشنده مرگ
آوردگاه وحشت گسترده است
خسته مشو ای خردتن در مده ای عشق
چه بشکوه این عشق
چه بشکوه این خردعشق واره شد
خرد در جست و جویش
http://www.iranpardis.com/showthread.php?t=12038