۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

مرگ نهال

بعد ار شنیدن حذف خود خواسته ی نها ل  سحابی از این زندگی نازیبا ،همه ی وجودم لبریز شد از فریادی ویرانگر و دردناک بغضی  راه گلویم را مسدود کرده و اشکهایم  بی امان جاری..به دختری فکر می کنم که تنها و غمگنانه اما پر  شکوه  با  زندگی وداع کرد ..سعی  می کنم  چشمانم را ببندم و خود را برای لحظه ای هر چند کوتاه جای او بگذارم...اما آوار اندوه هنوز حس نگرفته ،بر سرم خراب میشود...و من می مانم دردی جانکاه و دریغ و افسوس....


مرگ نهال


انفجارعشق


در کهکشان نفرت


 و یخبندان  است 


نگاه کن،


که چگونه،


 هرازاران گدازه ی آتشین 


قلبهای یخی را گرم کرده!


از خود می پرسم :


  آیا ،


فصل یخبندان رو به انتهاست؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود به چیستای گرامی.این موضوع اعصابم روحسابی به هم ریخت.شعرت واقعن زیباست.