۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

عاشقانه


بيتوته ‌ی کوتاهي ‌ست جهان


در فاصله ‌ی گناه و دوزخ

خورشيد


همچون دشنامي برمي ‌آيد

و روزشرم ‌ساری جبران ‌ناپذيری ‌ست.

آه پيش از آن که در اشک غرقه شوم چيزی بگوی

درخت،جهل ِ معصيت ‌بار ِ نياکان است

و نسيم


وسوسه ‌يي ‌ست نابه ‌کار.

مهتاب پاييز یک فری ‌ست که جهان را مي‌آلايد.

چيزی بگوی

پيش از آن که در اشک غرقه شوم


چيزی بگوی

هر دريچه ‌ی نغزبر چشم‌انداز ِ عقوبتي مي ‌گشايد.

عشق


رطوبت ِ چند ش‌انگيز ِ پلشتي ‌ست

و آسمان


سرپناهي

تا به خاک بنشيني و


بر سرنوشت ِ خويش


گريه ساز کني.

آه پيش از آن که در اشک غرقه شوم چيزی بگوی،هر چه باشد


چشمه‌ها از تابوت مي‌جوشن دو سوگواران ِ ژوليده آبروی جهان‌اند
.عصمت به آينه مفروش که فاجران نيازمند تران ‌اند.

خا مُش منشين


خدا را

پيش از آن که در اشک غرقه شوم

از عشق



چيزی بگوی!

۲۳ مرداد ِ ۱۳۵۹ احمد شاملو

هیچ نظری موجود نیست: