غم همان و غمواژه همان
نام ِ صاحب ْمرثيه
ديگر.
□
هميشه همان
شگرد
همان...
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نماد ِ اميد بماند.
راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظ ِ «سوار» رسي
نام ِ صاحب ْمرثيه
ديگر.
□
هميشه همان
شگرد
همان...
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نماد ِ اميد بماند.
راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظ ِ «سوار» رسي
مخاطب پندارد نجاتدهندهيي در راه است.
و چنين است و بود
که کتاب ِ لغت نيز
به بازجويان سپرده شد
تا هر واژه را که معنايي داشت
به بند کشند
و واژه گان ِ بيآرِش را
به شاعران بگذارند.
و واژهها
به گنه کار و بي گناه
تقسيم شد،
به آزاده و بيمعني
و چنين است و بود
که کتاب ِ لغت نيز
به بازجويان سپرده شد
تا هر واژه را که معنايي داشت
به بند کشند
و واژه گان ِ بيآرِش را
به شاعران بگذارند.
و واژهها
به گنه کار و بي گناه
تقسيم شد،
به آزاده و بيمعني
سياسي و بيمعني
نماد ين و بيمعني
ناروا و بي معني. ــ
و شاعران
از بيآ رِشترين ِ الفاظ
چندان گناهواژه تراشيد ند
که بازجويان ِ به تنگ آمده
شيوه ديگر کردند،
و از آن پس،
و شاعران
از بيآ رِشترين ِ الفاظ
چندان گناهواژه تراشيد ند
که بازجويان ِ به تنگ آمده
شيوه ديگر کردند،
و از آن پس،
سخنگفتن
نفس ِ جنايت شد.
۱۳۶۳احمد شاملو
۱۳۶۳احمد شاملو
۲ نظر:
شعر شاملو هرگز تاریخ مصرفش تمام نمیشه انگار همیشه
ناظر بر همه چیز است.
سلام
شعر زیبا و بجایی رو انتخاب کردی و تو وبت گذاشتی
به امید آزادی
موفق باشی
ارسال یک نظر