در سال 1134ی دوتن از زرتشتیان کرمان بهنامهای «ایزدیار» و «آدرباد» از جور و ستم موجود در کرمان آن روزگار، بهیزد پناه میبرند. در یزد «کیخسرو» پسر ایزدیار با «گلنار» دختر آدرباد پیوند زناشویی میبندد. ثمرهی این ازدواج چند فرزند از جمله دختری بهنام «گلستانبانو» بود. چندسالی میگذرد و گلستانبانو به سن رشد میرسد و این از چشم ناپاک لوتیها پنهان نمیماند. پدر آگاه میشود که لوتیها به دخترش چشم دارند از این رو دختر خویش را شبانه برداشته و روانهی بمبیی میشود. ایشان در سال 1146ی(:1795م) به بمبیی میرسند. در بمبیی شخصی بهنام «ایدلجی پور دارابجی»، گلستانبانو را به فرزندی میپذیرد. «گلستانبانو» زمانی که بزرگ شد با جوانی پارسی بهنام «فرامجی بیخائیجی» ازدواج کرد. وی در همه حال بهیاد زرتشتیان ایران و رنج و سختی آنان بود. گلستانبانو در ترقیب همسرش و سایر پارسیان بهمنظور یاریرسانی به زرتشتیان ایران، نقشی مهم داشت. چنانکه تشکیل «انجمناکابر پارسیانهند» برای بهبود شرایط زندگی زرتشتیان ایران و اعزام «مانکجیهاتریا» به همین منظور به ایران را، بهواسطهی نفوذ او میدانند.
«گلستانبانو» همواره همسر و 3پسر خود را ترغیب میکرد تا برای تامین رفاه زرتشتیان ایران بکوشند. در سال 1834م «فرامجی» همسر گلستانبانو به همراه پسر بزرگش «بورجورجی» صندوقی برای کمک به زرتشتیان ایرانی پناهنده در هند، تاسیس کردند. بیستسال بعد دومین پسر این زن و شوهر «مهروانجی پاندانتی» برای کمک به زرتشتیان مقیم ایران صندوق دیگری تاسیس کرد. وی ابتدا با یاری «مانکجی نوشیروانجی» و پس از درگذشت او در سال 1859م با پسرش «سردینشاه» و خاندان «پتیت» که از بازرگانان بهنام پنبه در بمبیی بودند، صندوقی برای بهبود شرایط زرتشتیان ایران دایر کردند. «انجمن اکابر پارسیانهند» با استفاده از نفوذ و اعتبار خانوادهی «پتیت» و برخی دیگر از دهشمندان پارسی توانست سرمایهای مناسب گردآورد و در نهایت «مانکجیهاتریا» را به ایران اعزام کند. «بهرامجی» سومین پسر گلستانبانو نیز بهنامگانهی مادرش برجخاموشان(دخمه) و آتشگاه(برج فانوس) نزدیک آن را در کرمان بهمبلغ 8075روپیه ساخت و در 10ژوئیه 1867م تقدیس و افتتاح کرد.
در گذشته(سالها پیش) انجمن زرتشتیان کرمان گهنباری بهنام و یاد این راد بانوی بزرگوار برگزار میکرد. مانکجیهاتریا در کتاب «اظهار سیاحت ایران» در توصیف گلستانبانو مینویسد: «گلستانبانو بسیار نیکنفس و سخی طبع بود. نسبت به بینوایان و مسکینان دلسوزی و رافت نشان میداد. بانویی بود دانشور و دیندار، خوش خلق و شیرینسخن. با همه مدارا، محبت و سلوک مینمود. چنان این بانو نیکنفس و خوشقدم بود که پارسیان به هنگام دعا به فرزندان و خویشان و نوادگان خود میگفتند: چون گُلِ ولایت خوشیمن و خوشنصیب باشی.»(:گلستانبانو بهشوند شیرینسخنی و نیکوکرداری در نزد پارسیانهند به «گُلِ ولایت» نامور شده بود.)
پس از کوششهای گلستانبانو و همسرش در ترغیب کردن بازرگانان پارسی، بهویژه خانوادهی «پتیت» برای کمک به بهبود شرایط زندگی زرتشتیان ایران و متعاقب آن اعزام «مانکجیهاتریا» برای اولینبار به ایران و وصول نخستین گزارش وی، در نیمروز 11ژانویه 1855م روانشادان «فرامجینسروانجیپتل»، «کرستجینسروانجیکاماجی»، «مهروانجیفرامجیپانده»، «بهمنجیفرامجیکاماجی»، «دینشاهمانکجیپتیت» و عدهای دیگر در خانهی «مانکجینسروانجیپتیت» گردهم آمدند و شالودهی انجمنی را نامور به «انجمن رفاه زرتشتیان ایران» یا «انجمن اکابر پارسیانهند»(:Persian Zoroastrian amelioration fund) برای کمک به زرتشتیان ایران و پایهگذاری مدارس و معابد و بهبود وضعیت آنان پیریزی کردند. فرنشینی این انجمن از همان روزگار تاکنون بر دوش خانوادهی «پتیت» میباشد.
منابع:
«اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران»، تورج امینی، تهران: انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1380 تاریخ پهلوی و زرتشتیان»، جهانگیر اشیدری، تهران: انتشارات ماهنامهی هوخت، آبانماه 2535
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر