یکی از کتابهای بجا مانده از روزگارایران پیش از اسلام به زبان پهلوی کتاب یادگار زریران (یادگار دودمان زَریر) است.
یادگار زریران حماسه ی غم انگیزی است که از روزگارساسانیان بجا مانده و بر پایه نوشتهای کهن و اصیل از روزگاراشکانیان است.
بنابر این ریشههای تاریخی نمایش سنتی سوگ ناک که امروزه به ما رسیده در پیش ازاسلام وجود داشتهاست. با گذشت زمان و دگرگونیهایی که از سوی نوحهسرایان و شبیهسازان هر عصر در نمایش،شیبه خوانی پدید آمده و با رویداد تاریخی و آیینی عاشورا ، این گونه نمایش در روزگارصفوی به اوج خود رسیدهاست. یعنی سیر و پویه تکاملی شبیه خوانی از سوگواریهایی که برسیاوش و پهلوان-نامه یادگار زریران میشده، آغاز شده و با داستان حسین و رویداد عاشورا ادامه یافتهاست. داستان زریر قهرمان یادگار زریران همانندی شگرفی دارد با داستان عباس برادر حسین در دشت کربلا. این کتاب یکی از منابع بسیار مهم شاهنامه ی فردوسی بوده است. این متن ، در اصل به زبان پارتی و شعر گونه بوده است، ولی به صورت كنونی آن به زبان و خط پهلوی است و تنها بازسازی شعری برخی از بخش های آن امكان پذیر است.این کتاب دربارهی جنگ میان گشتاسپ و ارجاسپ تورانی و بیان دلاوریها و جنگاوریهای زریر و پسرش بَستور در این نبردها است.
هنگامی كه گشتاسب و پسران و برادران و شاه زادگان و ملازمان او، دین مزدیسنی را میپذیرند و خبر آن به خیونان( از نژاد هون و در اواسط دورهٔ ساسانی ساکن دشتهای مرو واقع در کشورترکمنستان کنونی بودهاند) میرسد، شاهآن ها که ارجاسب( این نام در اوستا اَرِجِت اَسپَه آمده که به معنی دارنده اسب ارجمند است)داشت ، دونفر را به نام های «بیدرفش» و «نامخواست» به عنوان پیک به ایرانشهر میفرستد. «جاماسب» ( سالار اشراف در اوستا ) خبر ورود این دو را میدهد وآنها به حضور گشتاسب بار مییابند و پیام ارجاسب را ابلاغ میكنند كه در آن از گشتاسب میخواهد دین مزدیسنی را رها كند و با وی هم كیش باشد و تهدید میكند كه در غیر این صورت، به ایرانشهر لشكر میكشد و آن جا را نابود میكند و مردمان را اسیر میگیرد. «زریر» ( برادر گشتاسب و سپه سالار او) به فرستادگان پاسخ میدهد كه: «گشتاسب دین مزدیسنی را رها نمیكند.» بیدرفش و نام خواست با این پیام بازمیگردند. جنگ درمیگیرد كه به پیش گویی جاماسب در آن بیست و سه تن از برادران و پسران گشتاسب، از جمله زریر و پادخسرو، برادران او و فرشادورد پسر او، كشته میشوند.
سرانجام، آن چه جاماسب پیش گویی كرده،اتفاق می افتد . سپس «بستور»، پسر خردسال زریر، برای انتقامجویی به میدان میرود و بر سر تن بیجان پدر سوگ سر میدهد كه از نمونههای زیبای سوگ در ادبیات ایرانی است. آن گاه به كمك اسفندیار – پسر گشتاسب– پیروز میشود و ارجاسب و خیونان شكست خورده، میگریزند...
منبع ویکی پدیا
یادگار زریران حماسه ی غم انگیزی است که از روزگارساسانیان بجا مانده و بر پایه نوشتهای کهن و اصیل از روزگاراشکانیان است.
بنابر این ریشههای تاریخی نمایش سنتی سوگ ناک که امروزه به ما رسیده در پیش ازاسلام وجود داشتهاست. با گذشت زمان و دگرگونیهایی که از سوی نوحهسرایان و شبیهسازان هر عصر در نمایش،شیبه خوانی پدید آمده و با رویداد تاریخی و آیینی عاشورا ، این گونه نمایش در روزگارصفوی به اوج خود رسیدهاست. یعنی سیر و پویه تکاملی شبیه خوانی از سوگواریهایی که برسیاوش و پهلوان-نامه یادگار زریران میشده، آغاز شده و با داستان حسین و رویداد عاشورا ادامه یافتهاست. داستان زریر قهرمان یادگار زریران همانندی شگرفی دارد با داستان عباس برادر حسین در دشت کربلا. این کتاب یکی از منابع بسیار مهم شاهنامه ی فردوسی بوده است. این متن ، در اصل به زبان پارتی و شعر گونه بوده است، ولی به صورت كنونی آن به زبان و خط پهلوی است و تنها بازسازی شعری برخی از بخش های آن امكان پذیر است.این کتاب دربارهی جنگ میان گشتاسپ و ارجاسپ تورانی و بیان دلاوریها و جنگاوریهای زریر و پسرش بَستور در این نبردها است.
هنگامی كه گشتاسب و پسران و برادران و شاه زادگان و ملازمان او، دین مزدیسنی را میپذیرند و خبر آن به خیونان( از نژاد هون و در اواسط دورهٔ ساسانی ساکن دشتهای مرو واقع در کشورترکمنستان کنونی بودهاند) میرسد، شاهآن ها که ارجاسب( این نام در اوستا اَرِجِت اَسپَه آمده که به معنی دارنده اسب ارجمند است)داشت ، دونفر را به نام های «بیدرفش» و «نامخواست» به عنوان پیک به ایرانشهر میفرستد. «جاماسب» ( سالار اشراف در اوستا ) خبر ورود این دو را میدهد وآنها به حضور گشتاسب بار مییابند و پیام ارجاسب را ابلاغ میكنند كه در آن از گشتاسب میخواهد دین مزدیسنی را رها كند و با وی هم كیش باشد و تهدید میكند كه در غیر این صورت، به ایرانشهر لشكر میكشد و آن جا را نابود میكند و مردمان را اسیر میگیرد. «زریر» ( برادر گشتاسب و سپه سالار او) به فرستادگان پاسخ میدهد كه: «گشتاسب دین مزدیسنی را رها نمیكند.» بیدرفش و نام خواست با این پیام بازمیگردند. جنگ درمیگیرد كه به پیش گویی جاماسب در آن بیست و سه تن از برادران و پسران گشتاسب، از جمله زریر و پادخسرو، برادران او و فرشادورد پسر او، كشته میشوند.
سرانجام، آن چه جاماسب پیش گویی كرده،اتفاق می افتد . سپس «بستور»، پسر خردسال زریر، برای انتقامجویی به میدان میرود و بر سر تن بیجان پدر سوگ سر میدهد كه از نمونههای زیبای سوگ در ادبیات ایرانی است. آن گاه به كمك اسفندیار – پسر گشتاسب– پیروز میشود و ارجاسب و خیونان شكست خورده، میگریزند...
منبع ویکی پدیا
۱ نظر:
دستت واقعا درد نکنه این را نمی دانستم.
ارسال یک نظر