۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

سافو





سافو(به یونانی: Σαπφώ) از شاعران یونانی سده هفتم پیش از میلاد بود.





سافو از زمان باستان به عنوان بزرگ‌ترین شاعر ِ غنایی شناخته شده‌است. او نخستین زنی بود که کنار احساسات فردی، حتی خصوصی‌ترین احساسات را در شعر بیان کرد. شعر او بر معاصران‌اش تأثیر بسیار گذاشت و در زمان زندگی‌اش نه تنها در زادگاه‌اش که در جای‌های بس دور نیز خوانده و دکلمه می‌شد.
افلاطون او را ایزدبانوی دهم هنر نامیده‌است. کاتولوس  از «سافوی ِ مَرد» نام برده و زاهد آسوری تاتیانوس او را «روسپی، دیوانهٔ عشق، کسی که هرز‌گی‌اش را آواز می‌داده» خوانده‌است. بیش‌ترین جنجال پیرامون او نیز به دلیل ِ گرایش ِ هم‌جنس‌گرایانه‌ش بوده‌است. سافو در سروده‌هایش عشق بین زنان را ستایش کرده است. او از جزیرهٔ لزبوس است و برای همین، امروز زنان هم‌جنس‌گرا را «لزبین» می‌نامند.
سافو در زمان ِ زندگی‌اش به خاطر شعرهایش- که شوربختانه بخش اندکی از آن به جا مانده‌است- بسیار ستوده شده‌است. وقتی به پیرسالی درگذشت، در بسیار جاها شعرهاش نقل و خوانده می‌شد. ایدهٔ خودکشی که ادیت مورای فرانسوی  در تجزیهٔ روان‌کاوانهٔ شعرهای سافو مطرح کرده‌است، شاید ایدهٔ خلاقانه‌ای باشد، اما نشانه‌ای از نقد جدی در بر ندارد.
زندگی


سافو در سدهٔ ششم پیش از میلاد مسیح در جزیرهٔ لزبوس به فاصله‌ای نه چندان دور از سواحل آسیای صغیر زاده شد. در زمانهٔ سافو، که هم‌عصر ِ سولون ، بخت‌النصر و جرمیا بود، لزبوس جزیره‌ای غنی از زیتون، انگور، کشت‌زارهای غله و تپه‌های جنگلی بود. آب و هوای مدیترانه و زمین غنی به جامعه‌ای بس ثروت‌مند شکل داده بود.

لزبوس تا صد سال پیش از عصر طلایی پریکلس  مرکز فرهنگی یونان باستان و چشمهٔ الهام شاعران غنایی چون آلکایوس  و سافو بود.

داد و ستدی پربار با شهرهای ساحلی آسیای صغیر و جزیره‌های دریای اژه و حتا با مصر در جریان بود، اما بازرگانان ِ دریانورد ِ این جزیره بیش‌تر نزدیک خانه می‌ماندند و به راه دور نمی‌رفتند. اقتصاد لزبوس بر بازرگانی، صنعت و دریانوردی استوار بود. شراب، روغن زیتون، غله، چوب پنبه، خمره و قرابه و چراغ روغن‌سوز از عمده محصولات بازرگانی این جزیره به شمار می‌آمد. مهم‌ترین بندر ِ لزبوس، مرکز آن میتیلن (Mytilene) بود.

سافو باید حدود سال ۵۲۶ پیش از میلاد در این بندر زاده شده باشد. شهر ارسوس (Eresos) در آن سوی جزیره در این مورد تردید دارد، زیرا سکه‌های با نقش چهرهٔ سافو در حوالی ِ این شهر یافته شده‌اند. دربارهٔ سال زاده شدن سافو نیز اختلاف نظر بسیار است. آرتور ویگال(Arthur Weigall)، دیپلمات و تاریخ‌نگار آمریکایی آن را سال ۲۶۱ پیش از میلاد دانسته‌است. به رغم آن که بسیاری نویسندگان این تاریخ را پذیرفته‌اند، تاریخ دانان بسیاری با آرتور ویگال موافق نیستند. زیرا هم او سبب ارائهٔ داده‌های جعلی و بنای سنتی جعلی بوده‌است.

سافو دو یا سه برادر داشت. کاراکسوس (Charaxos)، لاریکوس (Larichos) و شاید اوریگیوس. می‌گویند که دوریکا (Doricha)، زن ثروت‌مند با درآمد فروش شراب، برادر بزرگ – کاراکسوس- را از مصریان بازخرید. سافو در شعرهاش از برادر بزرگ به دلیل رابطه‌اش با دوریکا –که هرودوت نام‌اش را رودوپیس Rhodopis)) ثبت کرده‌است- خرده گرفته‌است. این روایت در عهد باستان بسیار نقل شده‌است. استرابو(Strabo) نوشته‌است که در سدهٔ نخست پیش از میلاد روایتی وجود داشته که یکی از اهرام مصر را معشوق دوریکا ساخته‌است. از برادر دیگر تنها این را می‌دانیم که او به دولت محلی میتیلن شراب می‌داده‌است و از نظر آتنئوس (Athenaeus) این حق ِ مردان جوان از خانواده‌های ثروت‌مند بوده‌است. از این جا می‌توان برداشت کرد که سافو از خانوادهٔ ثروت‌مندی در لزبوس بوده‌است که صاحب باغ‌های زیتون و انگور در حومهٔ شهر میتیلن بود. از اوریگیوس خبر و اطلاعی در دست نیست.



برخی عقیده دارند – و برخی نیز این را انکار می‌کنند- که سافو در نوجوانی با کرکولاس(Kerkolas) یا کرکیلاس (Kerkylas)، بازرگانی از جزیرهٔ آندروس (Andros) ازدواج کرده‌است. حاصل این ازدواج دختری بوده به نام کله‌ئیس (Kleïs). در این نکته که سافو فرزند داشته‌است، تردید وجود دارد، اما وقتی خود سروده‌است که: «دختری دارم به نام ِ کله‌ایس...» دلیلی برای تردید نمی‌ماند.

آلکایوس ِ شاعر یکی از دوستان سافو بود و او را بسیار ستوده‌است. به نظر هرمسیاناکس (Hermesianax) او «چنگ می‌نواخنه و آواز می‌خوانده تا عشق‌اش را به سافو بیان کند». در یکی از شعرهاش می‌خوانیم که «سافو با گل ِ بنفش ِ گیسوان و لب‌خندی به شیرینی ِ شهد».کمدی نویسان سده‌چهارم پیش از میلاد، آمیپسیاس ، آمفیس ، آنتی‌پانس ، دیفیلوس ، افیپوس  و تیموکلس ، سافو و شعرش را به سخره گرفتند. این که زنی بتواند احساست فردی‌ش را عیان بیان کند، برای آتنی‌ها مایهٔ خنده بود، به‌خصوص که مردان نقش زنان را بازی می‌کردند. نویسندگان نه تنها شخص سافو را مسخره می‌کردند که زبان شعرش را نیز زبان ِ روسپیان می‌نامیدند. قصه‌هایی دربارهٔ رابطهٔ هم‌جنس‌گرایانه‌ش، براساس برداشت از شعرهاش نیز توسط همین آقایان به صراحت نقل می‌شد. این نکته ما را به شکل جامعهٔ مردانهٔ آتن و مسخره‌کنندگان سافو آشنا می‌کند. نظر اینان دربارهٔ سافو به تمامی از این انگاره می‌آمد که زن را باید از زندگی اجتماعی دور نگه داشت. شهرت و احترام سافو تهدیدی برای شخصیت قدرت‌مند ِ مرد بود. نتیجه‌گیری و پند کمدی‌ها این بود که از جامعه‌ای که به زن اجازهٔ بیان ِ احساسات می‌دهد، انتظار زیادی نمی‌توان داشت.
محکومیت صریح و مستقیم ِ سافو در جهان مسیحیت پیش آمد. با این همه سده‌های میانی و دوران ویکتوریا را از سرگذراند و اکنون پاره‌ای از کارهاش در اختیارمان است. مسیحیت نخستین از همان آغاز کارهای سافو را رد کرد. تاتیانوس نوشته‌است که در سال ۰۳۸ پس از میلاد، اسقف ِِ کنستانتینوپل (قسطنطنیه)- سنت گره‌گوریوس نازیانزوس - دستور داد تا همهٔ نسخه‌ شعرهای سافو را بسوزانند که این کار انجام شد.
به سال ۳۹۱میلادی، مسیحیان همهٔ کتاب‌خانهٔ آثار کلاسیک پتوله‌مائوس  در اسکندریه را سوزاندند و این که در سال۷۳۰۱ بار دیگر بازماندهٔ نسخه‌های سافو به دستور پاپ گره‌گوریوس هفتم در رم و قسطنطنیه به آتش کشیده شد، نشان آن است که شعر سافو هنوز در دست‌رس قرار داشت. در چهارمین مرحلهٔ جنگ‌های صلیبی -۴۱۲۰- سرداران ونیزی قسطنطنیه را غارت کردند و آن چه برجای ماند، در ۱۴۵۳پس از پیروزی ترکان به غنیمت گرفته شد. این گمان هست که هنوز نسخه‌هایی از شعرها و پاره‌شعرهای سافو در ترکیه وجود داشته باشد.
مهم‌تر این که گمان قوی وجود دارد که هنوز در بایگانی‌های کتاب‌خانهٔ واتیکان دست کم نسخه‌ای از نوشته‌های سافو نگه‌داری شود. به عنوان سندی از گناه ِ شعر و شخصیت ِ شاعر. نمی‌توان باور داشت که واتیکان همهٔ نسخه‌های آثار ممنوع یا ضاله را نابود کند. کلیساها حتا اسناد گنه‌کارانه را نگه‌داری می‌کنند. کتاب‌داران همهٔ جهان کتاب، نسخه و کاغذ نمی‌سوزانند؛ آن را جایی پنهان می‌کنند.
سافو و نوشته‌هاش جز دشمنان رسمی، قربانی ِ سقوط ِ دانش در سده‌های میانی و گذشت زمان نیز شده‌اند. تا آن‌جا که می‌دانیم هیچ نسخهٔ کاملی از نوشته‌ها سالم نمانده‌است. (در دوران رنسانس، دانش‌آموخته‌گان ایتالیایی شعر کاملی از سافو را در مقاله‌ای از لونگینوس  یافتند).
آن‌چه که از سافو یافته شده‌است – پاره‌شعرها، واژه و سطر- توسط نویسندگان یونان و روم گردآوری شده‌است. بخش زیادی از نسخه‌ها و پاپیروس‌ها دیر یافته شده‌اند، زیرا به دلیل گرمای آب و هوا از بین رفته و فرسوده شده‌اند. از پانصد شعر، تنها پانصد سطر خواندنی بود. همهٔ این یافته‌ها در این‌جا ترجمه شده‌اند.
به هر حال نمی‌توان سده‌ای را با سدهٔ دیگر مقایسه کرد. سافو متعلق به همهٔ زمان هاست. او در زمان زندگی‌ش مورد احترام بسیاری بوده‌است و چنان که خود در شعرش گفته‌است پس از مرگ نیز فراموش نخواهد شد. نویسندگان و شاعران بسیاری این ادعا را کرده‌اند، اما سافو این را اثبات کرده‌است. او امروز نیز به اندازهٔ دوهزار و پانصد سال پیش مدرن است. هم‌جنس‌گرا یا نه، کار اوست که اهمیت دارد.




منبع ویکی پدیا

هیچ نظری موجود نیست: