۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

..خدا مرد و در پی آن کفر گویان هم بمردند.



بوزینه در برابر آدم چیست ؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایهء شرم دردناک.



 روزگاری کفران خدا بزرگترین کفران بود. اما خدا مرد و در پی آن این کفرگویان نیز

  بمردند.


 براستی آدم رودی است آلوده. دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی

 نپذیرفت.


 آن ساعت که می گویید : چه سود از دادگری ام که خویش را همچون شعله و ذغال

 نمی بینم . حال آنکه دادگر همچون شعله است و ذغال.



 چه سود از رحم ام ؟ مگر رحم همان صلیبی نیست که بر آن آن دستان آدمی را

 میخکوب کرده اند؟


  اما رحم من کجا و به صلیب کشیده شدن کجا ..


. فریدریش ویلهلم نیچه


هیچ نظری موجود نیست: