۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

دیکتاتور درون



با دلتنگی حس می کنم برگی دیگر از دفتر زندگی من به پایان رسیده.وقتی به چنین حسی می رسم،اندوه غریبی قلبم را می فشارد.برای به پایان رسیدن بعضی از همین برگه ها  گاهی ثانیه شماری میکردم وبرای بعضی دیگر این آرزو که ای کاش هرگز این برگه به انتها نرسد!ا دنباله یکی از این برگ ها بود.آنجا را بسیار دوست داشتم ...جایی که در آن پس از گذشت سالها دوری و تنهایی دوستانی پیدا کرده بودم که با وجود مجازی بودن هم صحبتی با آنها برایم بسیارلذت بخش بود.از بودنشان خوشحال و از نبودشان دلتنگ می شدم.دوستانی که در جای جای دنیا به خاطر هم وطن بودن و هم خون بودن و داشتن پیشینه ای یکسان باآنها پیوند داشتم.و در حین تبادل افکار تمرین دمکراسی از نوع ایرانی می کردیم!با خود فکر می کردم در مدت زمان نسبتن طولانی که از کشورم دور بوده ام چقدر سطح آگاهیهای مردم تغییر کرده و احساس نزدیکی که ازاین تغییرات داشتم قلبم را گرم می کرد....اما افسوس که این برگه هم تا بخود آمدم چون یکی دیگر از برگه ها پر شده .به اتمام رسید...من ازگفتن سخنان تکراری اینکه ما ایرانی ها چنین هستیم و چنانیم بیزارم.چون با توجه به تجربیاتی که در طول  زندگیم بدست آورده ام ، بخوبی میدانم که مردم کشور های مختلف هر کدام به نوبه ی خود نقاط قوت و ضعف بسیار دارند.پس انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف خود و فقط گلایه از آن نهایت بی انصافیست.فقط نگفتن یکی دو جمله در پایان این برگ مرا آزار می دهد و آن این است که :تا رسیدن به مفهوم دمکراسی راه طولانی در پیش داریم بسیار طولانی...و خوشحالم که همواره سعی کرده ام یکی از پرچم داران این راه باشم ...در مغز هریک از ما دیکتاتوری زندگی میکند که اگر رهایش کنیم ما را تبدیل به هیولایی خواهد کرد که از انسان بودن فقط ظاهر آن را به یدک خواهیم کشید..

۸ نظر:

ناشناس گفت...

چرا؟؟؟؟
به این راحتی؟؟؟

ناشناس گفت...

درود چیستای نازنین

گیگا هستم (http://gigairani.blogspot.com)

نمیشه با بلاگر کار کرد. پست تازه هم بهترین دوستم برایم انجام داد که ایران نیست.

ناشناس گفت...

سپاس از مهربانی تو در دنبالگی، اما تو چرا؟ افسوس است که دیگر با هم-سران نباشیم.

ناشناس گفت...

اما درست گفتی، برگ دیگری بسته شد. امیدوارم بهترین برگها در زندگیت باز شود، رنگارنگ و شاد.

ایدون باد

ناشناس گفت...

اما درست گفتی، برگ دیگری بسته شد. امیدوارم بهترین برگها در زندگیت باز شود، رنگارنگ و شاد.

ایدون باد

ناشناس گفت...

و نیز فردا (22 بهمن) هم برگی نوین و سرنوشت ساز برای همه ما
چنین باد

chista گفت...

امیدورام منهم دوست عزیزم امیدوارم...در مورد اینترنت هم واقعن جای تاسفه...در قرن بیست ویکم!!!
آرزومی کنم هر چه زوتر نابود بشن..واقعن این لیاقت مردم نازنین ما نیست..

donya گفت...

جمله و جمله و سطح به سطحی که نوشتی‌ چیستا انگار خودم نوشتم.شده بود بغض و نمیدونستم چی‌ بنویسم.اصلا باید بنویسم؟خوب نوشتی‌ و ارامم کردی.اینکه برگی است که ورق میخورد.همین.ساده و حقیقی‌