۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

قدم خیر دختر لر اسب و تفنگ وایل




خبر توی تمام ایل پیچیده بود. همه جا صحبت از قدم خیر بود. می گفتند وقتی که برادرهای قدم خیر توی محاصره قوای دولتی گرفتار شده بودند و مهمات و آذوقه اشان تمام شده بود، قدم خیر سوار بر اسب می شود و مثل بادِ صرصر از حلقه محاصره ماموران دولتی می گذرد و به برادرهایش آب و غذا و فشنگ می رساند و آنها را از محاصره نجات می دهد.
این حکایت مربوط به حدود هشتاد سال پیش است؛ زمانی که ارتش و نیروهای نظامی به منطقه بالاگریوه- واقع در جنوب شرقی لرستان امروزی- لشگرکشی می کنند و قصد دارند عشایر منطقه و مردم بومی را سرکوب کنند تا مقدمات حضور اجانب و انگلیسی ها را در این دیار فراهم بیاورند. به دنبال رشادتها یی که قدم خیر در این نبرد از خود نشان می دهد، آوازه اش در همه جا می پیچد و مردم علاقه مند از نقاط دور و نزدیک به دیدن او می آیند، اما در آنجا با زیبایی افسون کننده و فوق العاده این زن شایسته و برازنده مواجه می شوند و تحت تاثیر قرار می گیرند.
از جمله کسانی که به دیدن قدم خیر رفته  و تحت تاثیر وقار و زیبایی او قرار می گیرند، نوازندگان و آوازخوانان بومی و دوره گرد بودند. به طوری که یک نفر از همین افراد به نام مِراوَگ (مراد بگ) بر همین اساس شعری می سراید و آهنگی می سازد، که همین آهنگ بعدها به یکی از مقام های موسیقی لُری معروف می شود.
حمید ایزدپناه در این باره می نویسد: « قدم خیر نام مقامی حماسی از موسیقی لری است که چهار ضربی و از جمله حماسه های قبیله ای است. چون که قهرمان اصلی آن زنی به نام قدم خیر بوده است، نوازندگان بومی بالاگریوه که آهنگ و شعر آن را در توصیف دلاوری های او سروده اند، نام مقام موسیقایی را نیز به نام او کرده اند».
همچنین زنده یاد علی محمد ساکی در باره چگونگی سروده شدن ابیات این ترانه شورانگیز نوشته است: « گوینده (شاعر) با آنکه ستایشگر چشمان جذاب و انگشتان خوش تراش او (قدم خیر) است، توجهی به تفنگ آلمانی آماده برای جنگ و ستیز وی نیز داشته... دلربایی و شجاعت این زن نامدار همراه با شرر چشم های خشمگین و سیاه آتش به خرمن هستیی اش زده است... آنان که این شیر زن را دیده اند وی را لایق توصیف فراوان دانسته و معتقدند کمتر زیبارویی با این مهابت دیده اند...»
از زندگی و احوال قدم خیر اطلاعات زیاد و دقیقی در دست نیست و تنها بعضی منابع داخلی و سفرنامه های خارجی به طور پراکنده و ناقص به این زن مبارز و شجاع اشاره کرده اند. درمجموع آنچه که به طور اجمال در باره قدم خیر می توان گفت این است که: « در حدود یکصد سال پیش در خانواده یک نفر از بزرگان طایفه قلایی به نام کدخدا قنی (قندی)، ساکن در منطقه بالاگریوه فرزند دختری به دنیا می آید که نام او را قدم خیر می گذارند. قدم خیر همانطور که در منزل پدری و در کنار برادران و خواهران پرشمار خود رشد می کند و بزرگ می شود، با زندگی عشایری و روحیات حماسی حاکم بر این نوع زندگی نیز آشنا می شود.
 قدم خیر با رسیدن به دوره جوانی خواستگاران زیادی پیدا می کند، اما از میان همه آنها با عموزاده پدرش به نام صف قلی ازدواج می کند و از او صاحب فرزند پسری به نام محمد خان می شود که تا چند سال پیش نیز در قید حیات بود. این ازدواج دوام زیادی نمی یابد و قدم خیر و همسرش خیلی زود از هم جدا می شوند. بعد از آن قدم خیر خواستگار دیگری پیدا می کند ولی از آنجا که خواستگار جدید از دشمنان قدیمی خانواده پدری قدم خیر بوده اما حالا از در آشتی و دوستی درآمده، لذا وی به این وصلت راضی نمی شود، اما در نهایت وقتی که با اصرار و پافشاری خواستگار مورد نظر که از اشخاص سرشناس منطقه نیز هست مواجه می شود بالاخره به این وصلت ناخواسته تن می دهد.
 با بر سرکار آمدن رضاشاه و ورود قوای دولتی به منطقه بالاگریوه، طایفه قلاوند و از جمله برادران قدم خیر درگیر جنگی ناخواسته می شوند. قدم خیر در این جنگ جسارت و شجاعت بسیاری از خود نشان می دهد، اما سرانجام قوای سراپا مجهز دولتی موفق به سرکوب و تسلیم عشایر می شوند و عباس خان برادر قدم خیر نیز در این جنگ کشته می شود. در اثر این واقعه قدم خیر به شدت غمگین و بیمار شده، مدتی بعد از دنیا می رود. مقبره قدم خیر، هم اکنون در نزدیکی شهر دزفول واقع است».
پی نوشت
۱- تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان، حمید ایزد پناه، نشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص 300
۲-پیشینه تاریخی موسیقی لرستان، سید محمد سیف زاده، ص 69.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

جقدر خواندناین مطلب برام جالب بود چیستا.واقعن لذت بردم فقط نمی دونم چرا اینقدر قالب وبلاگتو عوض میکنی!!
البته این از اون دوتا یکی به نظرمن بهتره.ببخشید فضولی کردم ها!
سارا

parisa گفت...

چین..زرتشت،،قلاوند و قدم خیر و چیستا.همه اینها یعنی‌ ایرانی‌

تیوا گفت...

درود بر چیستا:یکی از مشتریهای پر و پا قرص وبلاگتم چون مجانیه(شوخی).چیستا تم قبلی وبلاگت خیلی خوب بود چرا عوضش کردی و بعدش این تمی که گذاشتی اصلا خوب نیست مخصوصا رنگ نوشته خیلی چشم رو آزار میده خواهش میشه اینو عوض کن تا مشتری به این خوبی رو از دست ندادی(شوخی).البته یه کار خوبی که کردی اینه که قبلا روی لیست وبلاگها کلیک میکردم بجای اینکه تو پنجره دیگه ای باز بشه توی وبلاگ خودت باز میشد که حالا درست شده فکر کنم یه جابجایی انجام دادی.راستی روش آبی کردن لینک در دنباله رو برات نوشته بودم اگه مرورگرت اینترنت اکسپلورر باشه انجام اینکار به نظرم از خود لینک واجب تره.بعدش چه جوری بین این همه موضوع یاد قدم خیر افتادی؟سی باکس هم باشه تو وبلاگ بدک نیست ضمن اینکه مقررات دست و پاگیری داری واسه انتشار نظر تایید و این حرفها یه چیزی مثل شورای نگهبان میمونه(شوخی و جدی درهم)

chista گفت...

از دوستان اول از همه بابت اینهمه تغییر پوزش می خواهم..راستش دوستاتم توی ایران با باز کردن بعضی از قالبها مشکل دارند این تغییرات به این دلیله.
از تیوای عزیز هم بابت راهنمائی های بسیار جامع و مفیدش ممنون هستم همچنین برای لطفش به من و وبلاگم.

صدف گفت...

سلام چیستای عزیزم.مطلبت رو خیلی دوست بردم.. آدم رو به گذشته ها میبره.کاش میتونستم قدم خیر رو از نزدیک ببینم.شاید در اون دنیا....
اما اگه اون قالب سبز که برای عید گذاشتی مشکلی نداری باهاش اونو بزار.من که از ایران میام توی وبلاگت اصلا با باز کردنش مشکلی نداشتم.خیلی خیلی هم ناز بود
البته تصمیم با خودته.چون این تویی که بیشتر توی وبلاگت میچرخی و باید از قیافه وبلاگت خوشت بیاد تا بتونی بنویسی.