باشد از کسانی باشیم که هستی و جهان را نو و تازه میکنند (گات ها هات 30 بند 9) ýôi îm ferashêm kerenâun ahûm
امان از این بیخوابی... ستارهها هم وفا ندارند... دوران آخر الزمان... عروسکم کجاستخیلی قشنگ بود چیستا جون
من مانده ام و چشمانی به رنگ خون -در ابتدای یک شروع ِپرنور و زننده!این کنایه ی آخرت بسیار زیبا و شاعرانه بود
چیستا جان تو هم پس به بیخوابی معتادی؟!!عجب شاعری هستی خانم.شعر سپید دوست ندارم ولی تو انگار یکی از استثناییها هستی.
سپاس چیستا جان، بسیار زیبا است، اما ستاره ها با خواب ما چه میکنند؟از چه آن را دوست دارند؟ چرا سرمست میشوند و از آنجا، به کاسه خون چشمان ما چشمک میزنند؟رنج ما را دوست دارند؟ یا بدنبال همنوا میگردند؟
ارسال یک نظر
۴ نظر:
امان از این بیخوابی... ستارهها هم وفا ندارند... دوران آخر الزمان... عروسکم کجاست
خیلی قشنگ بود چیستا جون
من مانده ام و چشمانی به رنگ خون -
در ابتدای یک شروع ِ
پرنور و زننده!
این کنایه ی آخرت بسیار زیبا و شاعرانه بود
چیستا جان تو هم پس به بیخوابی معتادی؟!!
عجب شاعری هستی خانم.
شعر سپید دوست ندارم ولی تو انگار یکی از استثناییها هستی.
سپاس چیستا جان، بسیار زیبا است، اما
ستاره ها با خواب ما چه میکنند؟
از چه آن را دوست دارند؟
چرا سرمست میشوند و از آنجا، به کاسه خون چشمان ما چشمک میزنند؟
رنج ما را دوست دارند؟ یا بدنبال همنوا میگردند؟
ارسال یک نظر